ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

هفته دفاع مقدس

هفته ی دفاع مقدس !؟!

         عجیب نیست؟!

دقت کنید: هفته ی دفاع مقدس...

                شاید بیشتر از اینها حقش باشد!

                      یک هفته ی یادبود؟! بی معرفتی نیست؟!

تاریخ حقیر است در مقابل عظمت بزرگمردی های جبهه ها...

چه بگویم؟

خواستم از ازبان خودم چند خطی از شهدا بنویسم ، ولی بعد منصرف شدم!

با خودم گفتم حال و هوای شهدا را خود شهدا قشنگ تر برایمان بازگو می کنند؛

          به شرطی که ما هم با دل بخوانیم.

به قلم سید شهیدان اهل قلم، آقا سید مرتضی آوینی:

 

«تفاوت ما با دیگرانی که جنگ را ندیدند این است که ما انسان را‌ ‌درک کردیم.

‌ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم.

ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند.

ما همه‌ی افق‌های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم.

ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می‌یابد؛

عشق را هم،

امید را هم،

زهد را هم،

شجاعت را هم،

کرامت را هم،

عزت را هم،

شوق را هم،

و همه‌ی آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیدند،

ما به چشم دیدیم.

ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه‌ی مبارزه به فعلیت می‌رسند.

ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم.

آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سرِ دار نیافتند،

ما آزمودیم.

ما فرشتگان را دیدیم که چه سان عروج و نزول دارند.

ما عرش را دیدیم.

ما زمزمه‌ی جویبارهای بهشت را شنیدیم.

از مائده‌های بهشتی تناول کردیم،

و بر سر سفره‌ی حضرت ابراهیم نشستیم.

ما در رکاب امام حسین جنگیدیم.

ما بی‌وفایی کوفیان را جبران کردیم...

و پادگان دوکوهه بر این همه شهادت خواهد داد.»

 

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم

غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند...!

شهدا

چقدر زمین حقیر است ای خاکی ها... 

در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است

امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است

تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود

اینک به یمن یاد شما جان گرفته است

مراقب حرفهایمان باشیم

رضا به رضاى خدا

 

باران می بارد، به دعای کداممان، نمیدانم!

همین قدر میدانم باران صدای پای اجابت است و خدا با همه ی جبروتش ناز میخرد،

نیاز کن...

این روزها که هوای اکثر مناطق کشور سرد و بارانی شده، کم و بیش شاهد غرغرهای دور و اطرافیان بوده ایم:

" ای لعنت به این هوا! "

" آخه الان چه وقت بارون بود؟! "

" فقط این بارون رو کم داشتیم!! "

" اصلا بارون یعنی لجن بازار! "

و ......

از این قبیل حرف ها که خیلی اوقات از روی جهل و نادانی زده می شن و ما هم ساده از کنارشون رد می شیم. اما کاش اینطور نبود! کاش کمی هم به نتیجه ی حرف هامون فکر می کردیم! کاش یاد بگیریم که از همه چیز، از زمین و آسمون ننالیم!

امیدوارم متن زیر کمی ما را به خودمان بیاورد:

حضرت عیسى علیه السّلام که بیابانگردى از کارهاى معمولى او بود، روزى تنها در بیابان عبور مى کرد، باران شدیدى بارید، و او را غافلگیر کرد، او به هر طرف مى دوید و مى نگریست ، پناگاه نمى دید که به آنجا برود.

در این جست و گریز، ناگهان چشمش به شخصى افتاد که در مکانى مشغول نماز بود، به سوى او روانه شد، وقتى به او رسید، آنجا را محل امنى یافت .

پس از آنکه آن شخص از نماز فارغ شد، عیسى (ع ) بعد از احوالپرسى ، به او فرمود: «بیا با هم دعا کنیم تا باران بایستد»

آن شخص گفت: «اى مرد! چگونه دعا کنم ، با اینکه چهل سال است در اینجا به عبادت مشغولم ، تا خدا توبه مرا قبول کند، ولى هنوز معلوم نیست که توبه ام قبول شده باشد، زیرا از خدا خواسته ام ، نشانه قبولى توبه ام این باشد که پیامبرى از پیامبرانش را به اینجا بفرستد.»

عیسى (ع ) به او فرمود: «من عیسى پیغمبر و فرستاده ی خدا هستم.» بنابراین معلوم مى شود که توبه ی تو قبول شده است.

سپس عیسى (ع ) به او فرمود: «تو چه گناه کرده اى ؟»

مرد گفت: «روزى تابستان ، بیرون آمدم ، هوا بسیار گرم بود، گفتم :

عجب روز گرمى است

که یک نوع " شکایت است  به خدا " .....

 

«بیشتر مراقب حرف هایمان باشیم»

ماهمگی احمدی روشن هستیم

اگر جوان دیروز در نقطه عطفی از تاریخ سراسر افتخار سرزمینش، با الهام از پیشینه عاشورایی مکتبش و با رهنمودهای خمینی کبیر (ره) و با شعار قیام در راه حق، مردانه زنجیرهای استبداد و ستمشاهی را گسست و بانگ آزادی و حق طلبی اش را در سراسر عالم منتشر ساخت؛ جوان امروز نیز که وامدار گذشته سرخ و رقم زننده آینده روشن است، در برگی دیگر از کتاب تاریخ سرزمینش، افسری جنگ نرم را در سنگر دانشگاه و در خط مقدم جهاد علمی اش تجربه می کند.

نسل سوم انقلاب شکوهمند اسلامی، اگرچه امام عظیم الشأنش را از نزدیک درک نکرد اما با صلابت، حامی اصل اساسی ولایت فقیه است تا آسیبی به نظام و انقلاب نرسد.

افسر جوان امروز اگرچه فاتح والفجر8 و کربلای 5 و خیبر نبود، اما فتنه ها خنثی کرد و "9دی" را جاودانه رقم زد. جوان امروز اگرچه آن روزهای پر التهاب خون و گلوله را از نزدیک ندید اما مردانه بر عهد خودپای فشرد و ذره ای از حقوق مسلم کشورش عقب ننشست.

... و دشمن بداند، ما امتداد همان امواج خروشان دیروزیم، همانان که دیو را به قعر دوزخ فرستادند و وجودشان فرش قدوم فرشته شد. و از نسل همان عاشورائیان در رکاب...

عمار های جوان علی، با معرفت ژرف خود، آنقدر روشنگری خواهند کرد تا مجالی برای جولان دادن منافقین باقی نماند و آنقدردر جهت بصیرت افزایی خواهند کوشید تا دشمنان این حکومت اسلامی را،یارای نفس کشیدن نباشد.

افسران جوان این نظام از نسل علی اکبرند، هنوز مجنون فکه و شلمچه و دوکوهه اند. در حسرت سنگرهای عشق سوختند و در فرصت سنگر علم و توانایی شان، "امید" راهی فضا کردند، "سجیل" ساختند، "جماران" به آب دادند و اصل نظام نامشروع صهیونیزم را به چالش کشاندند.

افسران امروز افتخار همسنگری با همت و باکری و خرازی را نداشتند اما شاگرد "علیمحمدی" هاو "شهریاری" ها بودند و قاطعانه در راه "رضایی نژاد" ها و "احمدی روشن" ها پا برجا مانده اند. مجسمه شاه را سرنگون نکردند اما در جنگی نرم و فتنه ای خاموش، خائنین و کارشکنان نظام و انقلاب را رسوا ساختند...

و امروز، جوان ایرانیبا جهاد علمی خویش و بیداری و معرفتش به فضل الهی ایران را به اوجاقتدار و سعادت خواهند رساند و با روحیه دادخواه و انقلابی خویش زمینه های حکومت جهانی "موعود (عج)" را فراهم خواهد آورد و با روشنگری بیان و قلم خویش فرصت عرض اندام به مخالفین داخلی و خارجی نخواهد داد و در حمایت از رهبرش، امام خامنه ای(حفظه الله تعالی) چونانمیثم تمار ثابت قدم خواهد بود... انشاالله.

امان از فراموشی لاله ها

با یاد او...

پذیرا باش سلامم را از آنسوی یاد ها و خاطره ها...

دوست من، در تدبر چه واژه ای می توانی زندگی را هجی کنی؟

آیا زندگی نه آن است که در رسالت ربوبیت غوطه ور شدن، در مکتب نور شعله ور شدن، در هدایت دل و جان و روح   گوی سبقت جستن، زندگی مگر اینها نیست...؟

تو را می گویم.... تو را....که روزی من همانند تو پریدن را می آزمودم، پرواز را می آموختم و می خواستم چون کبوتران سرگشته آشیانم را بیابم...

ای دوست، در این روزگار به دنبال صدای دوست باش...

نکند در سرداب هوا خواهی های آشفته مدفون شوی، نکند سر در گریبان اربابان قداره بند قدرت طلب قد خم کنی، نکند در سراشیبی شهوت... نفس را رها کنی، نکند با تاویل های به ظاهر معنوی، معنویت پاک را با خاک نادانی خاک کنی، هرگز.... هرگز....

مگذار روح بصیرت را مستور گرداند، اجازه مده نامرد دست تعدی به حریم اندیشه ات برد و شوق آزادگی را با افق غرور به ورطه پوچی کشاند...

لحظه ای از یاد خدا غافل مباش، مبادا الفاظ رکیک و آلوده و فریبنده و بی مقدار مغربی یادگار همیشه جاوید و ابدی "ولایت" را که همچون سدی ستبر در مقابل هجمه هوا پرستان و دنیا طلبان ایستاده را فرساید...

فرسودن در قاموس ما ازآن منافقان است و منافقان موریانه ی نخل دین باوری و دین سالاری... بر حذر باش از آنان، و گویم تو را برخیز و بر خود نهیب زن...

تو با ما فاصله ای نداری، فاصله ات با من تنها یک "یا علی"  یک  "یا حسین" است...

آری من به تو نزدیکم، خیلی نزدیک... نه خیلی دور...

می دانی که در کوچه هایی گام می نهی که روزی من و آن رفیقان، همنفس تو بودیم، از ما جدا مباش که با تو هستیم، با تو خواهیم بود...

تا روزی که بیرق سرخی را که با خون خود گل گون نمودیم به دستت سپاریم... به این امید که آن را به صاحب سبز ترین گل واژه ی هستی سپاری...

و ای روزگار...

شاهد باش...

حماسه ای دیگر... از نسل خورشید را...

ما تا آخر ایستاده ایم

قطار نفس

خدایا فقط تو میدانی قطار نفس های من به کجا می رود...

 

 

بارالها! من در قطار این دم و بازدم های پی درپی نشسته ام و آرام آرام به سوی تو می آیم. محبوب بیدار و بی همتای من! کاری کن روی این ریل های موازی خوابم نبرد. میترسم قطار که به ایستگاه آخر رسید بیدار نباشم. آخر آبرو ریزی کمی نیست عاشق وقتی به معشوقش میرسد خفته باشد.

معبود من! سوغاتی ای که یک مور برای سلیمانش می آورد بی اندازه کوچک و به دردنخور است، اما تو میدانی و شاهدی که مور چطور پای ملخ را کشان کشان به پیشگاه سلیمان آورده است...

خدایا! کاری کن که با همان جان بی غبار و پاک به سمت تو بیایم و امانت را ادا کنم. کاری کن آینه ای که به من داده بودی در تکان های دقایق و ساعت ها و روزها و شبها نشکسته باشد. بار الها! کاری کن در این قطار بی بازگشت حواسم جز تو به دیگری پرت نشود. کاری کن که قلب من مؤمن به "بسم الله" ، مؤمن به "یکی بود،یکی نبود" بماند.

من بارها دست گره گشای تو را در فراز و نشیب روزگار دیده ام. کاری کن رؤیای لبخند تو تمام فضای قلب مرا پر کند. خدایا! کاری کن یوسف جان من در سرپنجه گرگ های یأس و وسوسه و شرک گرفتار نشود.

بارالها! گاهی قلب من آشیانه ی گره ها می شود... گاهی اندوه ها و غصه هایی که به تو نمی رسند قلعه ی کوچک قلب مرا محاصره می کنند. آنگاه عقده ها بر جان من فرمان میرانند و مرا مثل بره ای مطیع به سمت وسوی خود می برند. خدایا! قلب کوچک من بی نسیم و نفس تو در خود می فسرد و مچاله می شود، چونان شکوفه ای که جان بهار را از رگبرگ هایش گرفته باشند...

«یا رفیق من لا رفیق له»! قلب من هرگز غروب تو را باور نکرده است، قلب من هرگز غروب تو را باور نخواهد کرد، حتی وقتی وسوسه ها دشنه بر قلبم فرو می کنند من هرگز غروب تو را باور نکرده ام. با خود گفته ام این قلب من است که غروب کرده است. بار الها! دوستداران تو چونان خاری در چشم نیستی فرو رفته اند.

خدایا! تو میدانی وقتی حضور  بی همانند تو را حس می کنم و دست همراهی تو را در دقایقم به عینه می بینم، چه توفان شگرف و دوست داشتنی ای در قلبم بر پا می شود؛ توفانی که چهار میخ ِ این خود ِ متورم را ازجا می کند!

بارالها! پیش تر گمان می بردم وقتی این توفان ها در قلبم خیمه می زنند و بعد خیمه جمع می شود و دوباره خزان ِ این خود ِ کوچک آغاز می شود، این تویی که برای دقایقی می آیی در قلبم و خرسند و مدهوشم میکنی و می روی اما حالا که دقیق تر نگاه میکنم می بینم آنکه خیمه اش را جمع میکند و می رود همین خود ِ کوچک من است نه تو. او که می چرخد و از مدار آفتاب دور می شود منم نه تو...

خدایا! تو آنچنانی که ما میخواهیم؛ ما را چنان کن که تو می خواهی.

بار الها!

بار الها!  ای پروردگاری که که گره های ناگوار به دست تو گشوده می شود و ای آنکه سختی ها به قدرت تو آسان می گردد، و ای آنکه بیرون رفتن از اندوه و رفتن به گشایش از تو درخواست می شود تا اینکه دشواری ها به نیروی تو خوار گشته و انگیزه های کارها به مهر تو سامان یابد. هیچ رنجی از ما زدوده نگردد مگر آنکه تو آنرا بزدایی و هیچ اندوهی از ما برداشته نشود مگر آنکه تو آن را برداری.

پروردگارا! من با گرایش و دلبستگی بسیار آهنگ تو کرده و با امیدی استوار به درگاهت روی آورده ام، و دریافتم که هر چه از تو فراوان بخواهم در برابر توانگریت ناچیز است، و هرچه افزون تر بخشش بخواهم، باز هم در برابر فراخی بخشایشت کوچک است و این که بزرگواری تو از درخواست هیچ نیازمندی به تنگنا در نمی افتد و دست بخشندگی تو برتر از هر دست دیگرست.

من نخستین روی آورنده ای نیستم که به سوی تو روی آورده و سزاوار باز داشتن بوده و تو او را بخشیده ای. من نخستین کسی نیستم که سزاوار نومیدی از درگاه تو بوده و دست نیاز به سویت دراز نموده و تو او را  نومید نساخته و به او نیکی کرده ای .

ای پروردگار من! همانا به من رنجی رسیده که سنگینی آن مرا در هم شکسته است و به رنجی دچار شده ام که نمی توانم آن را بر خود هموار سازم. پروردگارا! پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و نیازم را برآورده ساز و امید مرا از خود مبر و پیوندم را از خود مگسل و به زاری هایم مهربان باش و آوایم را بشنو.

پروردگارا! به جای ستمی که بر من روا داشته اند، تو بخشایشت را بر من ارزانی دار و به جای بد رفتاری ها، بخشایشت را به من بده که هر ناپسندی در برابر خشم تو اندک است و هر اندوهی در برابر خشم تو آسان.

پروردگارا! به هیچ کس جز تو گلایه نمی کنم و از هیچ داوری جز تو یاری نمی خواهم. پروردگارا! مرا به ناامیدی از دادگری خود میازمای و آن را که به من ستم می ورزد، به آسودگی از نادانی به کیفر خویش میازمای تا اینکه در ستم بر من پای فشرده و بر بهره و پاداش من دست درازی نماید و بزودی آن هشدار کیفری که به ستمکاران داده ای به او بنمایان و آن نوید برآوردن نیایش بیچارگان را درباره من نیز به کار بر.

پروردگارا! اگر نیکی و خیر من نزد تو در آن است که در گرفتن بهره و کینه ام در به کیفر رساندن کسی که بر من ستم روا داشته تا روز رستاخیز واپس گذاشته و درنگ شود، روزی که راستی  از نادرستی جدا گردد و دشمنان برای داوری در یک جای گرد می آیند، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا به اندیشه و آهنگی درست و نیکو و شکیبایی همیشگی یاری فرما، و از خواهش های نکوهیده و آز آزمندان پناهم ده و در دلم نمونه پاداش نیکی که برایم در آن جهان اندوخته و کیفر و شکنجه  ای را که برای دشمنم آماده ساخته ای بنگار و آن را ابزار خشنودی من به آنچه فرمان داده و استواری مرا به آنچه برگزیده ای پایدار کن.

پروردگارا! مرا کامروا گردان به پذیرفتن هر آنچه که به سود یا زیان من فرمان داده ای، و خرسندم گردان به هرآنچه که به من داده یا ازمن ستانده ای و به درست ترین  راه ها راهنمایی ام نمای و به آنچه تندرست ترین است بگمار.

پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و برای من  در گشایش  و فراخی را بگشای، و به نیروی سترگ خود درشتناکی سپاه غم و اندوه را در من بشکن و در آنچه از آن گلایه مندم، به خوشبینی به من ارزانی دار و به من شیرینی آفرینشت را در آنچه درخواست کرده ام، بچشان و برای من از نزدت راه رهایی پدید آور.

پروردگارا! آنچه از پیشامدها و ناگواری ها به من رسیده، سینه ام تنگ و دلم پر از اندوه است و تنها تویی که می توانی به من آنچه از اندوه ها رسیده، از میان برداری و آنچه که بدان گرفتارم، بزدایی. پس مرا از آن رنج برهان، اگرچه شایسته ی آن نباشم.

پروردگارا!  بر محمد و آل محمد درود فرست و به بزرگواری خود با من به نیکی رفتار کن، همان گونه که درخور توست نه آن گونه که شایسته من است، ای مهربان ترین...

...آمین...

برگرفته از: «صحیفه سجادیه»

 

گناه

از ما عمل چندانی نخواسته اند!

مهم تر از عمل کردن «عمل نکردن» است!

تقوا یعنی «عمل گناه» را مرتکب نشدن!

همه می پرسند چه کار کنیم؟

من می گویم: بگویید چه کار نکنیم؟

و پاسخ اینست:

«گناه نکنید.»

شاه کلید اصلی رابطه با خدا «گناه نکردن» است.

مناظره

پس از پخش برنامه گزارش 100 روزه شیخ حسن روحانی از تلویزیون که در خوش بینانه ترین حالت، 35 دقیقه از وقت آن برنامه به ارایه ی آمار یکطرفه و تخریبی علیه دولت سابق اختصاص یافت، دکتر محمود احمدی نژاد با انتشار نامه ای، رییس دولت یازدهم را به یک مناظره ی روشنگرانه در برابر افکار عمومی دعوت کرد.
 

 

با انتشار این نامه، موجی از واکنش ها از طرف مشاوران و نزدیکان رییس دولت یازدهم به راه افتاد که برخی از آنها از آمادگی جهت مناظره و برخی دیگر، به تکه پراکنی و کنایه زنی پرداختند اما تا این لحظه شخص روحانی موضع خاصی اعلام نکرده است. 

در هر صورت به نظر بنده می بایست یکبار این اتفاق بیافتد تا دیگر هیچ رئیس جمهوری به خود اجازه ندهد تمام خدمات دولتهای قبلی را زیر سئوال ببرد.

اگر کسی نتوانسته طبق قول خود عمل کند می بایست مثل یک مرد از مردم کشور عذر خواهی کند که این برای او بسی گواراتر است از اینکه بخواهد در جهت تخریب دیگران برآید.  

باشد روزی را در این کشور شاهد باشیم که رئیس دولت فقط از عملکرد خود دفاع کند .  

فقط همین  

نه‌کلاهک نه‌کلاه !

قبل از ورود به موضوع اصلی یادداشت پیش‌روی اشاره به این نکته ضروری است که توده‌های عظیم مردم و تقریبا همه جریانات سیاسی صرفنظر از سلیقه‌های متفاوتی که دارند، در ضرورت برخورداری ایران اسلامی از فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای و دستاوردهای پیرامونی آن اتفاق نظر دارند و پیروزی و موفقیت تیم مذاکره‌کننده کشورمان - چه تیم‌های قبلی و چه تیم کنونی - را در آوردگاه چالش هسته‌ای آرزو می‌کنند و البته در این میان اصحاب - اندک و کم‌شمار - فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 حساب جداگانه‌ای دارند... و اما؛
1- توافقنامه ژنو در فاصله کوتاهی بعد از امضای آن از سوی طرفین مذاکره‌کننده با برداشت‌ها و اظهارنظرهای «متفاوت» در داخل کشور و «متضاد» از جانب حریف بیرونی روبرو شد. تا آنجا که امروزه درباره توازن میان آنچه داده‌ایم و آنچه گرفته‌ایم، ابهامات و تردیدهای جدی پدید آمده است. به عنوان مثال، یکی از خطوط‌ قرمز اصلی ما که طی 10 سال گذشته بر آن اصرار ورزیده‌ایم، به رسمیت شمردن حق غنی‌سازی در داخل کشور و با تعریف روشن و صریح ماده 4 معاهده NPT بوده است. دراین‌باره تیم مذاکره‌کننده کشورمان تأکید می‌ورزد که در توافقنامه ژنو حق غنی‌سازی ایران به رسمیت شناخته شده است ولی از سوی دیگر حریف با صراحت اعلام می‌کند که این حق در توافقنامه نیامده و به رسمیت شناخته نشده است. مسئولان هسته‌ای کشورمان در توضیح این تناقض می‌گویند که ادعای حریف مصرف داخلی دارد و مقامات آمریکایی برای راضی کردن مخالفان داخلی خود به اینگونه ادعاهای بی‌اساس روی آورده‌اند. این توضیح اگرچه خالی از واقعیت نیست ولی نمی‌تواند پاسخ قابل قبولی تلقی شود، چرا که ادعاکنندگان، افراد عادی و یا رسانه‌ها نیستند، بلکه این ادعاها از سوی بلندپایه‌ترین مقامات مذاکره‌کننده حریف مطرح می‌شود مقاماتی نظیر اوباما رئیس‌جمهور، جان‌کری وزیرامورخارجه، وندی شرمن مذاکره‌کننده ارشد آمریکا، وزیرخارجه فرانسه، نخست‌وزیر‌انگلیس و... بنابراین چگونه می‌توان پذیرفت ادعای آنان فقط مصرف داخلی داشته باشد. چرا که متن توافقنامه منتشر شده است و برای افکار عمومی طرف مقابل پوشاندنی و انکارکردنی نیست، و از سوی دیگر مقامات حریف از این نکته بدیهی به خوبی آگاهند که اگر ادعای خلاف واقع کرده باشند از سوی افکار عمومی ملت‌هایشان و از جمله مخالفان سیاسی خود مورد بازخواست قرار می‌گیرند، زیرا مخالفان داخلی آنها نیز توان مراجعه به متن توافقنامه و درک محتوای آن را دارند. پس ماجرا چیست؟!
این فقط یک نمونه بود و نمونه‌های دیگری از تناقض و تضاد میان برداشت طرف خودی و حریف از توافقنامه یاد شده وجود دارد که به طور طبیعی می‌تواند با پرسش‌های منطقی همراه باشد. آنچه در پی می‌آید، پرسش‌هایی است که از مروری گذرا بر متن توافقنامه ژنو برخاسته و پاسخ صریح و مستند مسئولان مربوطه را می‌طلبد.
2- در مقدمه توافقنامه ژنو آمده است «هدف از مذاکرات دست یافتن به یک راه‌حل جامع و مورد توافق دو طرف است که اطمینان بدهد ایران در پی تولید سلاح هسته‌ای نیست. راه‌حل مزبور مبتنی بر این اقدامات اولیه است و به یک گام نهایی منجر خواهد شد. این راه‌حل جامع، در برگیرنده یک برنامه غنی‌سازی مورد توافق دو طرف است که با اعمال محدودیت‌ها و اقدامات شفاف‌ساز به منظور حصول اطمینان از ماهیت صلح‌آمیز آن همراه خواهد بود.»
در این بخش از توافقنامه، اگرچه بر حق بهره‌برداری از انرژی صلح‌آمیز تحت مفاد NPT تاکید شده ولی؛
الف: حق غنی‌سازی برای کشورمان مشروط و موکول به «محدودیت‌»ها و «اقدامات شفاف‌ساز» شده است. این محدودیت‌ها در معاهده NPT نیامده بنابراین واژه «طبق معاهده NPT» با آنچه در معاهده مزبور بر آن تصریح شده همخوانی ندارد.
ب: قید «شفاف‌سازی» به «حصول اطمینان» طرف مقابل موکول شده است و از آنجا که «حصول اطمینان» یک واژه کشدار و غیرقابل اندازه‌گیری است، می‌تواند تمامی اقدامات شفاف‌ساز ایران را با این بهانه که هنوز اطمینان پیدا نکرده‌ایم، بی‌اثر سازد. این دقیقا همان برخوردی است که حریف در چالش هسته‌ای 10 ساله داشته است و از این روی نمی‌تواند تضمین قطعی و قابل‌قبولی برای به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی کشورمان باشد.
ج: حق غنی‌سازی کشورهای عضو NPT در ماده 4 این معاهده (سیکل تولید سوخت هسته‌ای) به رسمیت شمرده شده است و انتظار آن بود که تیم هسته‌ای کشورمان از حریف بخواهد در مقدمه توافقنامه و در فصل پایانی آن «FINAL STEP» حق غنی‌سازی ایران را با صراحت به ماده 4 NPT مستند کند تا زمینه‌ای برای انکار بعدی آن وجود نداشته باشد.
گفتنی است که بلافاصله پس از سخنرانی اوباما در مجمع عمومی سازمان‌ملل - سه هفته قبل از توافقنامه ژنو- وندی شرمن مذاکره کننده ارشد تیم آمریکا توضیح داده بود که غنی‌سازی مورد نظر اوباما بیرون از خاک ایران خواهد بود. بنابراین تعجب‌آور است که چرا مذاکره کنندگان محترم کشورمان با توجه به این پیش‌زمینه، بر تصریح به بند 4 در توافقنامه اصرار نکرده‌اند.
3- در فصل آخر توافقنامه تحت عنوان گام آخر نیز به حق غنی‌سازی ایران اشاره شده ولی در این بخش قیدهای دیگری هم به آن افزوده و تأکید کرده‌اند که این حق غنی‌سازی الف: «مورد توافق طرفین باشد» ب: «منطبق بر نیازمندی‌های عملی- PRACTICAL NEEDS باشد» ج: با اعمال محدودیت بر گستره و سطح فعالیت غنی‌سازی باشد، د: ظرفیت غنی‌سازی، محل انجام آن و ذخایر اورانیوم غنی شده مورد توافق قرار گیرد.
همانگونه که ملاحظه می‌شود؛
اول: قید «نیازمندی‌های عملی»، می‌تواند بهانه‌ای برای محروم کردن ایران از حق غنی‌سازی باشد. چرا که حریف می‌تواند ادعا کند- و بارها ادعا کرده است- که ایران به اورانیوم غنی شده برای نیروگاه بوشهر و رآکتور تهران نیاز دارد و این در حالی است که اولاً مواد کافی برای تأمین نیاز نیروگاه بوشهر را در اختیار دارد و ثانیاً سوخت لازم برای رآکتور تهران را هم از طریق تبدیل اورانیوم 20 درصد به میله‌های سوخت- یکی از بندهای توافقنامه- تأمین شده است، بنابراین «نیاز عملی» به غنی‌سازی اورانیوم ندارد!
دوم: از سوی دیگر، «سطح و گستره غنی‌سازی- «SCOPE & LEVEL باید محدود باشد و این در حالی است که مقصود ما از غنی‌سازی اورانیوم، غنی‌سازی صنعتی است و نه آزمایشگاهی.
سوم و چهارم و پنجم: ظرفیت غنی‌سازی، محل انجام آن و ذخایر اورانیوم غنی شده نیز محدود و موکول به توافق حریف است. یعنی دقیقا همان نظر وندی شرمن که گفته بود به ایران حق غنی‌سازی در خاک خود را نمی‌دهیم!
4- در متن توافقنامه ژنو، گام اول با ذکر جزئیات آمده است و فقط نگاهی گذرا به آن نشان می‌دهد که آنچه «داده‌ایم» با آنچه «گرفته‌ایم» متوازن نیست که شرح آن به درازا می‌کشد و نیاز به مبحث جداگانه‌ای دارد. اما، گام‌های دیگر، تحت عناوین گام‌ میانی (دوم) و گام‌نهایی (سوم) اگرچه با جزئیات نیامده است ولی چارچوب مشخصی برای آن در نظر گرفته شده و ایران را به رعایت این چارچوب ملزم کرده‌اند. از جمله آن که؛
5- در فصل مربوط به گام دوم آمده است؛ «در فاصله میان گام‌های اول و گام ‌نهایی، گام‌های دیگری از جمله، پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل با هدف «قانع شدن» - «SATIS FACTORY» نهایی دبیرکل سازمان ملل متحد در نظر گرفته شده است.» در این بخش؛
الف: به طور تلویحی قانونی بودن قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفته‌ایم. و حال آن که تاکنون با استناد به موازین حقوق بین‌الملل این قطعنامه‌ها را غیرقانونی و باج‌خواهانه می‌دانستیم.
ب: ارسال پرونده هسته‌ای کشورمان به شورای امنیت سازمان ملل نیز با بند C از ماده 12 اساسنامه آژانس مغایرت آشکار داشته است چرا که در این بند از اساسنامه برای ارجاع پرونده یک کشور عضو به شورای امنیت سازمان ملل 2 علت ذکر شده است. اول؛ اثبات انحراف از فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای به سوی تولید سلاح اتمی - DIVERSION - که این انحراف در هیچیک از گزارش‌های آژانس و قطعنامه‌های شورای حکام نیامده است و دوم؛ بی‌توجهی کشور عضو به توصیه‌های آژانس برای رفع «تقصیرها و قصورها» که در این زمینه نیز قطعنامه نوامبر 2004 آژانس- آبان 83- از رفع- بخوانید بی‌اساس‌بودن- قصورها و تقصیرهای مورد مناقشه خبر داده است. بنابراین از این زاویه نیز ارجاع پرونده و قطعنامه‌های شورای امنیت فاقد اعتبار بوده است.
ج: واژه «قانع شدن» در بند یاد شده یک مفهوم کشدار و بدون مرز است و می‌تواند تفسیرها و تعریف‌های متفاوت و غیرقابل اندازه‌گیری داشته باشد و باید پرسید که مگر تاکنون حریف در مقابل شواهد و مستندات شفاف‌ساز ایران که بازرسی‌های پیوسته آژانس گواه صحت آن است ابراز رضایت و اقناع کرده است که از این پس چنان کند؟!
6- در توافقنامه ژنو، ابعاد «اقدامات شفاف‌ساز» که ایران را ملزم به انجام آن کرده‌اند، تعریف نشده و شفاف‌سازی مورد نظر حریف بدون مرز رها شده است. از این روی می‌توان و باید نگران بود که آنچه دشمن از ما خواسته است، بسیار فراتر از مفاد NPT، پادمان مربوطه و حتی فراتر از پروتکل الحاقی باشد و باید از عزیزان تیم هسته‌ای کشورمان پرسید؛ آیا با پذیرش قید بدون مرز و تعریف نشده «اقدامات شفاف‌ساز» دست حریف برای مطالبات فراتر از پادمان و پروتکل‌ الحاقی باز نشده است؟! نباید فراموش کنیم که حریف برای مقابله با موجودیت ایران اسلامی به هر جنایتی دست می‌زند و تاکنون زده است، بنابراین دور از انتظار نیست که باز هم مانند 10 سال گذشته، هیچیک از اقدامات شفاف‌ساز ما را «قانع‌کننده» تلقی نکند! و البته این دفعه با استناد به توافقنامه ژنو!
7- در فصل مربوط به گام میانی و در فاصله گام اول و گام نهایی از ایران خواسته شده است که گام‌های دیگری نیز بردارد- ADDITIONAL STEPS-
و پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را با تعبیر «از جمله این گام‌ها در کنار گام‌های دیگر» آورده است. که به موضوع قطعنامه‌ها اشاره داشتیم و اکنون اشاره به این نکته را ضروری و قابل پرسش می‌دانیم که چرا گام‌های اضافی را به صورت جمع آورده‌اند؟ و غیر از پرداختن به قطعنامه‌ها که آن را فقط یکی از آن گام‌ها می‌دانند انتظار چه گام‌های دیگری را از ایران دارند؟! توافقنامه در این باره ساکت است و حریف می‌تواند با استناد به این بند تعریف نشده، درپی تحمیل انتظارات غیرقانونی و باج‌خواهانه مورد نظر خود برآید. انتظار منطقی از تیم هسته‌ای کشورمان این بود که زیر بار گام‌های اضافی تعریف نشده نروند و از طرف مقابل بخواهند منظور خود از این گام‌ها را دقیقا مشخص کند که متاسفانه این انتظار ضروری برآورده نشده است!
8- در فصل مربوط به گام نهایی، از ایران خواسته شده که نگرانی‌های حریف درباره رآکتور آب سنگین اراک IR-40 را به طور کامل برطرف کند و آمده است که ایران در این تاسیسات هیچگونه بازفرآوری انجام نخواهد داد و هیچگونه تاسیساتی که قادر به انجام بازفرآوری باشد نیز ایجاد نخواهد کرد. و این یعنی تعطیلی رآکتور آب سنگین اراک!
9- در پایان توافقنامه و درباره گام نهایی و هر یک از گام‌های میانی تاکید شده است «اگر همه آنچه در این سند آمده است، مورد توافق قرار نگیرد، مانند آن است که هیچ توافقی به دست نیامده است» و از این گزاره با عنوان «اصل اساسی» یاد شده است.
توضیح آن که گام اول با جزئیات در توافقنامه آمده است ولی گام‌های میانی و نهایی- همانگونه که اشاره شد- اگرچه با همه جزئیات ذکر نشده است ولی چارچوب‌های آن با دقت- بخوانید زیرکی و موذی‌گری حریف- مشخص گردیده و کاربرد «اصل اساسی» مورد اشاره دقیقا در همین نقطه است. به بیان دیگر، حریف تاکید کرده است که علاوه بر توافق روی جزئیات گام اول، تمامی چارچوب تعیین شده برای گام‌های میانی و نهایی نیز بایستی از جانب ایران، پذیرفته تلقی شود و در غیر این صورت گویی هیچ توافقی صورت نپذیرفته است! بنابراین بند یادشده، در ماهیت خود، ایران را ملزم می‌کند که علاوه بر جزئیات ذکر شده در گام اول بایستی ادامه مسیر تا گام نهایی را هم مطابق چارچوب تعیین شده از سوی حریف طی کند! اگر چنین باشد، ادامه مذاکرات مفهوم و معنای چندانی ندارد.
10- و بالاخره اگرچه هنوز گفتنی‌هایی هست ولی آنچه به اختصار در این وجیزه آمده است فقط چند پرسش از مسئولان محترم تیم مذاکره‌کننده کشورمان است که پاسخ به آن برای روشن شدن بیشتر اذهان عمومی درباره توافقنامه ژنو، ضروری به نظر می‌رسد و می‌تواند برخی از ابهامات پدید آمده را بزداید و این واقعیت نیز به عنوان یک تصمیم اطمینان‌بخش قابل اشاره است که مسئولان تیم هسته‌ای بارها تاکید کرده‌اند بلافاصله پس از مشاهده کمترین تهدید علیه فن‌آوری صلح‌آمیز ایران و نادیده گرفتن حق مسلم و قانونی کشورمان به نقطه قبل از توافق بازخواهند گشت.
این نکته نیز گفتنی است که حریف با توجه به فتوای حضرت آقا، کمترین تردیدی ندارد که ایران به‌کارگیری سلاح هسته‌ای را حرام می‌داند و هرگز
در پی تولید آن نیست و باز هم به قول حضرتش به هیچ قدرتی هم اجازه تجاوز به حقوق مسلم و قانونی ملت ایران را نداده و نخواهد داد.

حسین شریعتمداری

منبع:http://www.ammarname.ir/node/22778