(( حاج آقا مرتضی پدر عزیزم روزت مبارک))
پدرم نمی دانم وقتی دست به قلم می شوم سررشته کلام گم می شود گوئی می خواهم در مورد واژه ای سخن به میان آورم که دنیا از درکش عاجز است اما فقط تمام جملاتم را در این جمله کوتاه خلاصه می کنم که من (((روح الامین ))) پسرت
دوست دارم
شانههایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که میگذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگهایم میدود.
لبخند پدرانهات، تارهای اندوه را از هم میدراند.
تویی که صبوریات، دل ناامیدم را به سپیدهدم امیدواری سوق میدهد آن هنگام که ابرهای دلتنگی ام اشک را درچشمانم به ارمغان می آوردو همواره و همواره بوسه هایم بر دستان پینه بسته ات دل پریشانم را آرام می کند.پدرم نمی دانم چگونه دلتنگیهایم را برایت واگویه کنم اما همین بس که بدانی عاشقانه دوستت دارم مرا کفایت می کند .پدرم (بابایی) آموزگار بزرگ من !اندیشیدن برای فرداهای دور را از تو آموختم. چینهای صورتت، نقش سالهای کودکی من است. هنوز از شنیدن تکیه کلامهای من خنده بر لبانت جاری می شود واگر می دانستم که از حرفهای من دلشاد می شـوی از این نـوع تکیـه کلامهـا بسیــار می آموختم که همیشه و همه جا برایت حرفهایم را بنوازم
پدر من !!!عزیزترین و بزرگترین تکیه گاهم ...پیر شدن آسمانت را نظارهگر بودهام؛ اما کهنه شدن غرورت را هرگز.
جانم ،عزیزم ،پدرم برایم هیچ چیز بالاتر از این نیست که به من ،پسرت اعتماد داشته باشی، وقتی که چتر اعتمادت، بر مویرگهای اندیشهام گسترده میشود.دل به آسمان می نهم و برای فرزندانم نرگس و محمد یاسین نقشه ها می کشم . پدرم با تو، باران بهاریام را پایانی نیست پس چتر اعتمادت را برایم بگستران . پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود اما خسته ترین مهربانی عالم در آینه چشمان مردانه ات نمودار بود و همیشه به داشتن چنین پدر مهربانی به خود می بالم و احساس غرور می کنم از داشتن تو ...
پدرم حال با دیدگان اشک بار به خاطر همه دردها و رنجهایی که از بابت این پسر خود کشیده ای طلب عفو و بخشش دارم و میخواهم دعایت را بدرقه راهم کنی و می دانم که دعایت راهگشای مشکلاتم هست .پدرم میخواستم در باره ات بیشتر بنویسم گفتم :یداللهی ، دیدم علی (ع) است . گفتم: نان آور شبانه کوچه های دلم هستی ،دیدم علی (ع) است . خلوص تو در عشق ورزیدن را نوشتم و روح تو را از هر طرف پیمودم ، به علی (ع) رسیدم آنگاه دریافتم که تو ، نور جدا شده ای از آفتاب علی (ع) هستی ، پدرم تو گرما بخش خانه ما هستی ...پدر و مادرم هر دویتان را دوست دارم ...
پسر تان روح الامین
سیزدهمین روز از هر ماهی در گاهنامهی ایرانی تیر یا تیشتر نام دارد و روز سیزده ماه فروردین به جشن سیزده بدرر و روز طبیعت نام گذاری شده است.
جشن سیزده فروردین ماه روز بسیار مبارک و فرخنده است. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس می دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزه ها می روند و به شادی می پردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند.
نخست باید به این موضوع توجه داشت که در فرهنگ ایرانی، هیچ یک از روزهای سال «نحس» و «بدیومن» یا «شوم» شمرده نشده، بلکه چنانچه می دانیم هر یک از روزهای هفته و ماه نام هایی زیبا و در ارتباط با یکی از مظاهر طبیعت یا ایزدان و امشاسپندان داشته و دارند،(نگاه کنید به نام روزهای ماه) و روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماری ایرانی نیز «تیر روز» نام دارد که از آن ِستاره ی تیشتر، ستاره ی باران آور می باشد و نیاکان فرهیخته ی ما از روی خجستگی، این روز را برای نخستین جشن تیرگان سال، انتخاب کرده اند.
نام گذاری این روز:
در سیزدهمین روز از تیر ماه، آرش کمانگیر، پهلوان ایرانی با پرتاب تیر، مرز میان ایران و توران را جدا کرد و در پی آن اشتی مردمی را میان توران و ایران که سال ها در جنگ بودند پایدار ساخت. به یادبود او ایرانیان جشن تیرگان را در ماه تیر برپا کردند و سیزدهمین روز از هر ماهی را تیر یا تیشتر نامیدند.
تِشتر یا تیر کیست؟
در میتختهای (اساطیر، Myths) ایرانی، تِشتر یا تیر ایزد بانوی بارندگی است که در آسمانها به ریخت اسپ سپیدی در رهروی است و هرگاه با دیوی به نام اَپوش بجنگد و برنده شود، سالی پر از سبزی و خرمی و باران در پیش است. از سویی گویند که جمشید شاه پیشدادی هم هر سال در روز سیزده نوروز در دشت سبز و خرم چادر بر پا می کرده و بارهمگانی می داده که سپس به گونهی آیین درمی آید و از همین روی ایرانیان روز سیزدهم فروردین کنار سبزهها، چشمه سارها و جویبارها میروند و به ویژه زنان که نمایندهی آناهیتا، ایزد بانوی آب هستند با نوازش سبزهها و گره زدن آنان {داستان گره زدن سبزه در پایین آورده شده}، پشتیبانی خود را از ایزد بانوی باران نشان میدهند.
برگزاری آیین جشن سیزده بدر:
نیاکان ما پس از دوازده روز جشن که یاد آور دوازده ماه سال است، روز سیزدهم را پایان جشن بزرگ نوروز می دانستند. امروزه هم هنوز روز سیزدهم فروردین همانند شب پایانی چهارشنبه سال جایگاه ویژهای دارد. اگر با چهارشنبه سوری به پیشواز نوروز می رویم، با جشن سیزده بدر همراه با شادی به پادرهه/بدرهه (بدرقه) آن می رویم.