ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

سلام دکتر مواظب خودت باش

سلام دکتر، خوبی؟

چرا یک جا نشستی ؟

دیدی قبل تو چه کردند ؟

چه کارهایی که برای ما نکردند ؟

مگه کار ممد رو ندیدی ؟

تو هر سفر 100 تا افتتاح ندیدی؟ 

 

شجاعت را قبل خود ندیدی؟

افتخار فک پلمپو نداشتی؟ 

 

 دیگه چرا تربیتو رعایت نکردی؟

میدونی چه کردی؟

به حضرت اوباما توهین کردی!!!

به تو چه که قرآن را در آتش کردند !!

به بهانه هلوکاست حمله کردند !!!

کاریکاتور پیامبر را کشیدند !!!

کاریکاتور بابات رو که نکشیدند!!!

پس حق توهین به غربو نداشتی !!!

حق بدو بی را گفتن به آقا (اوباما) را نداشتی!!!
حق توهین به عوامل بالا را نداشتی !!!

بشینو یاد بگیر حامی سیاست مدار جمع کن...

سیاست مدار اسلامی و مهدوی جمع کن .

بدو تا نمردند سازگار و عطاو الله و گنجی و ...

بیا ما هم آشوب کنیم !!!

نقشه اش هم میدیم به سوروس ، بعد بریم صفا کنیم!!!

با ممد که خوب ساخت انشاالله با ما هم را راه می یاد !!!

دمکراسی نوین رو ندیدی؟

بوسه بر دست ضعیفان رو ندیدی؟ 

 

اسلام رو تو عبای ممد ندیدی؟ 

 

محرمیت به زنان را ندیدی ؟

تو از اسلام ما چه فهمیدی ؟

اسلام ناب امریکایی رو تو فهمیدی . 

 

راستی چقدر هم بی کلاسی!!!
چرا به لفظ آزادی مشرف نشدی‌؟

مگه نمیدونی عقده ی آزادی داریم ؟

روسری هامون رو سرسره دوست داریم؟

حالا که این کارهارو کردی ، نمیشه کاریش کردش .

خداحاظ دکتر .  

 

 

 

چند وقتی هست ازت ناراحتم ولی با این حال خیلی دوست دارم . خواهش میکنم دکتر جون مواظب خودت و اطرافیانت باش عزیزم.

آقا غریب است

دوستم  می گفت: آقا غریب است!

 گفتم: این همه شیعه؛ این همه انسان حق طلب و منتظر.

 گفت: آقا بین شیعیان هم غریب است. امام زمان(روحی فداک) از امام حسین(علیه السلام)  هم غریب تر است. می گفت ما شیعه نیستیم٬ غیرت نداریم. این همه بی احترامی به ولی فقیه می شود و ما بی تفاوتیم آن وقت منتظر ظهور نشسته ایم.

 چیزی نگفتم؛ سکوت کردم و در دلم اشک ریختم.

  

  

 ***

 ۱۲ ظهر بود. در تاکسی نشسته بودم و بعد اذان دعای فرج امام زمان از رادیو پخش می شد. همه مشغول کار خود بودند. یکی خرید می کرد؛ یکی در حال خودش بود و سیگارش را دود می کرد؛ یکی به فکر وضع آب و هوای آخر هفته بود و ... یکی هم مثل من به فکر شکم گرسنه اش! شاید تعداد اندکی فکر امام زمان هم بودند!!!

 با خودم گفتم:دوستم  راست می گفت. آقا غریب است٬ آقا بین شیعیان هم غریب است

مناظره سالهای گذشته

در چارچوب برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری چهارشنبه ای از شبهاهای زیبای خدا آقایان محمود احمدی نژاد و میرحسین موسوی نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از طریق شبکه سه سیما با هم مناظره کردند.


متن کامل مناظره به شرح زیر است:
مجری: اقای احمدی نژاد قاعدتا هر کسی دارای دغدغه هایی است و شما هم دغدغه های ذهنی فردی و اجتماعی دارید و می خواهید در صحنه باشید به عنوان کاندیدا در این رقابت، به عنوان ریاست جمهوری احتمالی مهمترین دغدغه های شما که باعث شده شما در صحنه باشید چه هست ؟
ج- بسم الله - اللهم عجل ... من ابتدا خدای بزرگ را شاکرم که فرصت داد یک دوره در خدمت ملت عزیز ایران باشم و ازمردم خوبمان بخاطر همه حمایت ها و بزرگواریها و همراهی هایشان تشکر می کنم و ارزو می کنم که ملت ایران همواره سربلند باشد.
یاد امام عزیز،شهدای بزرگوار، ایثارگران،جانبازان و آزادگان را گرامی می داریم که راه سربلندی را در برابر ما قراردادند و امروز هرچه داریم از آنهاست.
انتخابات عرصه بسیار مهم سرنوشت است، انتخابات در کشور ما فقط انتخاب یک فرد نیست بلکه انرژی گرفتن ملت برای پرشهای بلند به سمت قله های عزت و پیشرفت است.
فضای انتخابات باید فضایی پرشور و نشاط باشد، فضای انتخابات باید سرشار از منطق و دوستی ها و هم افزاییها و برادری ها باشد .
من می خواهم در ابتدای عرایضم گله بکنم از برخوردهای بسیار غیرمنصفانه و ظالمانه بلکه دروغ پردازی های بزرگ و تخریب بی سابقه ای که علیه یک دولت انجام شده است درطول تاریخ بعد ازانقلاب ما نداشتیم چه در طول دوران یک دولت چه در ایام انتخابات این قدر هجمه سنگین علیه دولت، بنظرم علتش این است دوستانی که تصمیم گرفتند وارد عرصه بشوند احساس کردند که در هیچ یک از عرصه های مثبت و سازنده قدرت رقابت با این دولت را ندارند بخصوص درعرصه خدمات گسترده دولت که بی نظیر بود در هربخشی که ما وارد می شویم در مقایسه با دولت های قبل گرچه آنها خدمات ارزشمندی را داشتند کار دولت به اندازه چند دولت بوده است.
بخصوص درعرصه بین الملل متاسفانه پیروزیهای بزرگ ملت را هم انکار کردند خدمات دولت را بطور مطلق منکر شدند ای کاش به جای این همه تخریب و این تبلیغات سنگین و بی سابقه یک برنامه ای ارایه می شد ، متاسفانه در تبلیغات انتخاباتی به ملت بزرگ ایران توهین شد که من بسیار متاثر شدم ما چرا باید مردم را از خودمان ناامید کنیم چرا باید اینقدر خودمان را شیفته قدرت نشان بدهیم من شخصا علاقه مند به ورود به این بحث ها نبودم چهار سال تحمل کردم و ازهمه توهین ها و افتراتی که بخود من شد ونسبت داده شد گذشت کردم الان هم می گذرم بارها اعلام کردم که من همه را بخشیده ام اما ازتوهین به مردم، توهین به انتخاب مردم از توهین به فهم وشعور مردم ومنافع مردم نمی توانم بگذرم اجازه ندارم، مردم این اجازه ر ا نمی دهند که وقتی که حیثیت انها مورد هجوم قرار می گیرد یک خادم انها گذشت بکند.
دردیدار هایی که من با مردم دارم در شهرهای گوناگون قشرهای گوناگون بطور گسترده ازمن می خواهند که ازحق انها دفاع کنم از موضع انها دفاع کنم من باید ریشه این بد اخلاقی ها ، این جفا ها و این فریب ها را به مردم بگویم.
قبلا هم وعده کرده بودم که بگویم باور من این است که امروز آقای موسوی در برابر من نیست تنها اقای موسوی نیست بلکه سه دولت پی درپی در برابر بنده قرار گرفته اند هم اقای موسوی هم اقای هاشمی وهم اقای خاتمی که این سه در گذشته باهم بودند در دور گذشته هم اقای موسوی از اقای خاتمی حمایت کرد و هم از اقای هاشمی حمایت کرد وهم اقای خاتمی از اقای هاشمی حمایت کرد در واقع اینها همه باهم بودند از روز اولی که این دولت تشکیل شد هجوم ها بود برای ضربه زدن البته مردم اینها را می دانند اما باید جوانها هم بدانند که بنده دربرابر یک کاندیدا نیستم دربرابر یک مجموعه ای هستم که با محوریت اقای هاشمی وهمکاری اقای موسوی و خاتمی علیه بنده حرکت کردند.
علت این فشار سنگین به بنده در طول چهار سال و فشارهای سنگین تر در ایام انتخابات بنظرمن به یک مسئله برمی گردد اینکه در این سه دوره یک ساختار اداری و حلقه های مدیریتی شکل گرفت که از مسیر انقلاب و ارزشهای انقلاب فاصله گرفت نه اینکه در این سه دوره خدماتی نشد چرا شد اما ارام ارام یک جریانی شکل گرفت که خود را مالک ملت، مالک انقلاب، حاکم برمردم و دست خودش را در بیت المال ومسایل کشور باز می دید.
انها درانتخابات قبل صف آرایی کردند اما ملت برانها غلبه کرد در طول این چهار سال تلاش کردند که دولت را ناموفق جلوه بدهند وبشکنند اما خدای متعال عنایت کرد با حمایت مردم تا اینجا امدیم درانتخابات قبل از داخل وخارج رقیب من پشتیبانی شد و کمک شد در همان اوایل این دولت اقای هاشمی پیغامی برای یکی از این پادشاهان حاشیه خلیج فارس فرستاد که شما نگران نباشید ظرف شش ماه این دولت ساقط می شود که بعدا افرادی رفتتند توضیح دادند ومسئله تا حدودی حل شد معنای این حرف به روشنی طراحی های گسترده علیه این دولت را می رساند در حالی که این دولت درخدمت مردم بود، در مدت کوتاه چهار سال افتخارات بزرگ در عرصه های داخلی وجهانی بوجود اورد که البته کار ملت است، می بینیم امروز ملت با نشاط هستند ظرفیت های ملت در حال شکوفایی است درعرصه های علمی فن آوری در عرصه های سیاسی بخصوص در سیاست خارجی امروز ملت ایران عزیز و عزیزترین ملت هاست اما همه اینها نادیده گرفته می شود وسنگین ترین دروغها و تهمت ها در طول چهار سال بخصوص درطول سه ماه اخیر من ا لبته اقای موسوی را دوست دارم همیشه هم به ایشان احترام گذاشته ام اما اتفاقی که در این سه ماه افتاد برای من قابل توجیه نیست.
جناب اقای موسوی برای اینکه متوجه بشویم در کشور مشکل هست واعتیاد هست ما نیاز نداریم که برویم یک بازیگر رابیاوریم در اتوبوس تا بفهیم اعتیاد هست شما چند تا سفر کردید متوجه شدید که در کشور مشکلات هست ایا این مشکلات در چهار سال ایجاد شده است پس 24 سال چه ، یعنی یک گلستانی را دوستان جنابعالی متحدان جنابعالی به من بنده تحویل دادند و بنده این را تبدیل کردم به یک خرابه هیچ اتفاق مثبتی هم نیفتاده است تازه معلوم شده که بنگاهها مشکل دارند تازه معلوم شده که بیکاری هست شما چهار تا شهرستان واستان رفتید بنده همه ایران را دیده ام اگر بنا باشد از مشکلاتی که مردم دارند صحبت کنم تمام وقت این مناظره را هم اختصاص بدهیم باز وقت کم می آوریم.
احمدی نژاد گفت : تازه معلوم شده است در گذشته ما بیکاری نداشتیم ، اعتیاد نداشتیم ، کارگاهها مشکل نداشتند، مشکلات اقتصادی و کشاورزی نبود، مشکل صنعت نبود همه اینها در این دوره ، ای کاش شما برنامه ارایه می دادید.
احمدی نژاد افزود:من به شوخی در یک جایی گفتم خوب شد که من هم داوطلبم والا این سه عزیزی که امروز کاندیدا هستند چه می خواستند به مردم بگویند و این جمله را هم بگویم درهمین عرصه رقابت هم رقابتی بین چهار نفر نیست سه نفر علیه یک نفر است. همه حرف ها حتی مناظره دیشب مناظره نبود علیه یک نفر بود به نظرم این فاقد منطق است ما باید بیاییم برمبنای عدالت و منطق کار کنیم.
مجری :آقای موسوی بفرمایید.
موسوی گفت: بسم الله ... من از همه بیننده ها و تماشا کننده ها تشکر می کنم و صحبت های خوبی هم مطرح شد که بنده بصورت روش مند می خواهم با آن برخورد کنم وجواب بدهم .
اولا بنده دوست داشتم که اقای احمدی نژادموفق باشند در کارهایشان وبنده وارد این عرصه نشوم واگر چنین اعتقادی پیدا می کردم قطعا برخوردم لازم می دیدم که در ان کاری که هستم باشم و وارد این عرصه نشوم ،دوسه تا نکته می گویم وبه اصل قضیه می پردازم.
اقای هاشمی و اقای خاتمی اشخاص بزرگی هستند که خودشان با اقای دکتر باید مناظره کنند و جواب خودشان را بدهند و بنده یک مشکلاتی با دولت دارم و بخاطر خطری وارد این صحنه شدم که درمورد ان صحبت خواهم کرد و وارد دوران اقای هاشمی وخاتمی نخواهم شد .
چهار سال از این مدتی که ایشان می فرمایند مربوط به دوره بنده هست و دوره حضرت امام که راجع آن اگر لازم باشد توضیح خواهم داد .
من همیشه ایران را دوست داشتم واین عشق فکر می کنم باهمه ماها قرین هست، هیچ ایرانی را فکر نمی کنم که به ایرانیت خودش افتخار نکند و نگران اینده ایران نباشد ونگران مشکلاتش نباشد همه دلشان می خواهد ایران را بزرگ بینند و سرافراز ببینند.
ما دوست داشتیم که ایران یک نقشی داشته باشد بعنوان قدرت اول منطقه درهمه شئون علمی و اقتصادی ، آبرو داشته باشد الگویی باشد برای همه جهان پس انقلاب کردیم، برای اینها انقلاب کردیم که ایران بزرگ بشود، ایران اسلامی بزرگ باشد ، تاثیر گذار باشد و بتواند ترجیحا اثر گذار باشد و پیام خودش را به همه جهان برساند منتهی در برخورد با حل مسایل کشور واینکه ما ایران را به جایگاه واقعی خودش برسانیم من احساس می کنم که دو نوع می شود روبرو شد دو نوع مدیریت می شود داشت یکی مدیریتی هست که براساس ماجراجویی و بی ثباتی، رفتارهای نمایشی و قهرمان نمایی وشعاری است ، خیال بافی و خرافه گرایی است وخلاف گویی و پنهان کاری است خودمحوری و قانون گریزی است سطحی نگری و روزمرگی است و افراط و تفریط .
من بقیه بحث هایم را در این چهار چوب پیش خواهم برد .یک موردی هم هست که ما بیاییم براصل متانت رفتارهای منطقی و کارشناسی شده واقع بینی و خرافه ستیزی، شفافیت و... قانونگرایی و اتکا به خرد جمعی دور اندیشی واینده نگری و اعتدال و میانه روی کار کنیم .
ما اگر می خواهیم ایران نیرومند داشته باشیم من فکر می کنم که ان رفتار دوم مناسبتر است یعنی ما بر اساس ان باید عمل بکنیم خوب در اینجا بحث هست ... که برنامه ها را نوشته ام و ادامه دادم و فکر می کنم که بنده سه تا برنامه و مناظره دارم که مورد علاقه مردم است و اینها را مکمل همدیگر می دانم برعکس اقای احمدی نژاد فکر می کنم که اینها می تواند فرصتی باشد که بتدریج هم برنامه هایم را بگویم وهم نقطه نظراتم .
آن چیزی که در این جلسه مهم است بگویم انگیزه اصلی بنده هست، برای این امدم به صحنه، حقیقت این است که بنده درمورد اینده کشور احساس خطر کردم بااین مدیریتی که حاکم هست وچون بحث از سیاست خارجی شروع شد من مستقیم به سیاست خارجی می پردازم وبعد به مسایل اقتصادی، فرهنگی واجتماعی می پردازم .
یکی از مشکلاتی که ما داریم من موردی صحبت کنم کیس به کیس یا مورد به مورد که قابل لمس برای همه مردم ما باشد کلی صحبت نخواهم کرد نمونه نشان خواهم داد .
یکی از مشکلات ما عدم تناسب شعارهایی است که داده می شود تا عمل شعارها بیشتر جنبه اسطوره پردازی و بنظر من یک مقدار زیادی خیال پردازی در مورد اینده جهان هست ومتاسفانه اینده کشور در حال فرو ریختن است و تمدن دارد از بین می رود و یا اینکه ما مدیریت جهان را می کنیم وامثال ا ینها ، پشتوانه عملی بنظرمن هیچی نیست مثال مسئله ازاد سازی ملوانان انگلیسی، ملوانان انگلیسی به حوزه ما تجاوز کردند نیروهای ما سررسیدند انان را دستگیر کردند وکار افتخار امیزی کردند وباید مورد تایید قرار می گرفتند بعد بلافاصله براساس همین چارچوبی که اشاره کردم ما اول گفتیم اینهاباید اعدام بشوند چه را امدند درسر زمین ما، یک بحران بزرگ جهانی ایجادکردیم بعدا هم تصمیم گرفتیم به تن انها کت و شلوار بپوشانیم و بعد رییس جمهور ما که مسولیتش ومنزلتش متعلق به خودش نیست متعلق به مردم است و متعلق به شماست امد از انها خداحافظی کرد و بایک مراسم که حتی برای سران کشورهای دیگر هم انجام دادیم انها را راه انداختند ورفتند بعد ازنهیبی که ما از انگلستان داشتیم ایا این عزت ملت ما را حفظ کرد من فکر می کنم نه اینجور چیزها هم خسارت می اورد از نظر امنیت ذهنی مردم ما و هم ازنظر عزت انها وهم اینکه سیاست خارجی ما را دچار یک فراز و نشیبی می کند که نمی توانیم با هزینه هایی که می پردازیم مشکلاتمان را حل کنیم .
بعد یک مسافرتی رییس کشور ما داشتند به عراق بدون اینکه معلوم بشود ازکجا و چگونه مطرح کردند که من را می خواهند بربایند یک هزینه زیاد بکنند اگر می ربایند چطور امریکایی هایی بنزین هواپیمای دولتی ما را در انجا تامین کردند ، وبعد ما در عراق رفتیم به منطقه خضرا منطقه ای که تحت تسلط امریکایی هاست در انجا ملاقاتمان کردیم وبعدا با سربازان امریکایی هم عکس گرفتیم برگشتیم همین مسئله در ایتالیا تکرار شد من می گویم که ایا ما باید تصورات خودمان را اینقدر گسترش بدهیم که درحوزه سیاست خارجی ما که مربوط به صحنه منافع ملی ماست این را گسترش بدهیم، آیا این می تواند مشکلات ما را حل بکند یا مشکل ایجاد می کند برای ما و هزینه های گزافی را دارد.
بعد مسئله عربستان پیش می اید آنطوری که بارها گفتند و بنده با واسطه هم شنیدم وانقدر هم گفته شد، من قدیم هم بالاخره مسولیت داشتم خیلی مهم است که چگونه از آدم دعوت بکنند چگونه به یک مسافرتی برود بعد ما از این طرف پیغام دادیم که ما را بخواهید ما را دعوت کنید ما بیاییم وهمه دوستانی که در وزارت خارجه وجاهای دیگر هستند وازملک عبدالله هم بنده نقل قول با واسطه دارم درمورد همین خواست ما برای ا ینکه از ما دعوت بشود که به انجا برویم.
بعد وقتی ما می رویم انجا حالا باید یک نتیجه بدهید برای مسافرتی که ما چنددفعه رفتیم انجا و برگشتیم ، نتیجه باید بگیریم این وضعیت زوار ماست یا رابطه ما با عربستان هست که ایا بهتر شده یا بدتر شده.
بعدا امدید از قول رییس ان کشور علیه وزیر خارجه اش یک صحبتی کردید که بخش قابل توجه ان خاندان و ان وضعیتی که درعربستان هست و حتی برای کشور خودمان مشکل ایجاد کردیم ما می گوییم چرا این هزینه ها راما ایجاد کنیم به حساب کی این کارها را می کنیم ایا اثرش کم است یا زیاد است.
موسوی گفت:صرف اینکه ما صحبت بکنیم و بگوییم که اینها اثری نداشته مسایل را حل نمی کند مردم ما اثرات این سیاست ها را می چشند
عدم امنیت ذهنی خودشان را در اقتصاد و صنعت ، در مبادله ای که با جهان دارند در بی اعتبار شدن گذرنامه هایشان، در سطح بین المللی تحقیر شدن ایرانی ها درسراسر دنیا درک می کنند، ایا یک دولت درمقابل این مسئله ایرانی و ایرانیت برای خودش یک مسولیت دارد یا ندارد.
من می گویم که دولت بسیار بی اعتنا به این نوع مسایلی است که مربوط به رنج و درد و مشکل مردم است واقعا من دلم برای مردم می سوزد با این سیاست هایی که ما داریم و این بلاهایی که سرشان می اوریم ازاین طریق این افراط کاری هایی که ما داریم و اینها را من بر می گردم به آن دید اول که متاسفانه در سیاست خارجی ماست .
بعد مسایل دیگری که مطرح شد، اقای هاشمی گفتم مرد بزرگی است امام هم راجع به ایشان صحبت کرده بود، نقاط ضعف وقدرتش را ایشان می تواند صحبت بکند ولی نباید دیگری، یک کمی سن من هم زیاد است. تو عالم سیاست قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هم بودم مردم یک کمی فکر دارند ما برای اینکه بگوییم خیلی تنها ماندیم سه تا دوره را بهم پیوند بدهند این که سه تا طرز فکر است.
برای اینکه ما درمقابل این طرز فکر قرارداریم خوب مردم این را نمی پذیرد چرا اصلا ما این بحث را می کنیم خوب اقای خاتمی که آدم کمی هم نیست ، ادم سیاسی مطرح در سطح کشور هست ، هشت سال هم رییس جمهوری بوده ْ اقای هاشمی هم همینطور ایشان مجال صحبت و گفت وگو با انها را دارند می توانند در رادیو تلویزیون این صحبت ها را برقرار کنند ماشالله صدا و سیماهم که در اخیتار دوستان هست بطور ظاهر می توانند دعوت کنند در یک میز گردی با انها صحبت بکنند مسایل را حل کنند چه ربطی به عقاید بنده دارد بنده می گویم این سیاست خارجی شما باعث شده که کشور لطمه وحیثیت ما لطمه بییند و این شیر غران ایرانی را در بند بکند هم سیاست خارجی واقتصادی شما ، برمی گردم به یک مسئله دیگر در رابطه با همبستگی ملی ما چه کار داریم می کنیم چه بلایی سردانشگاهایمان و محیط های جوانان و مردم اوردیم که بنده هرجا می روم اعتراض است هرجا می روم می گویند به ما اهانت شده است.این دانشجو را ستاره دار کردیم آنرا دستگیر کردیم ان یکی را دستگیر کردیم آنرا از دانشگاه بیرون کردیم.
بنده یک روشنفکر هم هستم، فردی می اید پانزده بار کتابش چاپ شده ،مجوز از همین دولت گرفته در چاپ شانزدهم جلویش را می گیرند آخر دولت حیثیتی دارد ،نظام ما حیثیتی دارد هر دولتی باید مقید باشد به آن امضاها وحرف هایی که می زند سر حرفش باید بایستد الان شما خود مردم ، خود انتشاراتی ها می دانند این انتشاراتی ها در این چهار سال چند تا بودند به چند تا رسیدند و چند هزار تا کم شدند چه مشکلاتی دارند.
ببینید یک کارهایی می شود که واقعا دردناک است و آدم را اذیت می کند بالاخره همه ما یک هویت اسلامی ایرانی داریم ، انسانی هستیم، شما فکر کنید یک کتاب فروش بدبخت و بیچاره ای که با زور یک بیست جلد کتاب چاپ کرده کافی است که وزارت ارشاد چهارتا از این کتابها را درحبس نگه دارد درچاپ دوم و سومش ورشکست می شود همینطور که دارند ورشکست می شوند خوب این در مقابل نظام قرار می گیرد علت اینکه این همه هنرمند در مقابل دولت هستند برای چیست ، بنده اعتقاد دارم که هنرمندان خیلی سیاسی نیستند و در سیاست روز اصلا وارد نمی شوند اما به تنگ امده اند، مشکل پیدا کرده اند در سطح ملی به دلیل همین سیاستها وحالا خود روحانیت هم از یک طرف دیگر رابطه دولت با روحانیت را ما می بینیم که به چه شکل است، مرجعیت چگونه با دولت روبرو می شود وتوهین هایی که در اموزش و پرورش به پیامبر اسلام شد چه واکنش نشان دادیم تمام اینها یک نوع بدبینی نسبت به دولت ایجاد کرده خوب من می گویم آیا دولت نشسته و فکر کرده که چرا رابطه اش با روحانیت خراب شده چرا رابطه اش با روشنفکران از بین رفته چرا باجوانان ارتباط خودش را ازدست داده ، بنده هرجا که می روم چندی نفری شعار می دهند و جلسه را بهم می زنند و سروکله می زنند وتحریک می کنند، بقیه شعار علیه این نوع سیاست ها می دهند.
حالا در رابطه با سیاست داخلی بنده این را بازتر خواهم کرد که یکی از کارهایی که دولت می کند بنظرم برخلاف نص صریح فرمان هشت ماده ای حضرت امام است. دولت مردم را خودی و غیر خودی می کند این را بخودش جذب می کند و آن یکی را خلاف سلیقه خودش می داند آنرا از این جدا می کند .
مجری: آقای موسوی 21 دقیقه صحبت کردند و آقای احمدی نژاد 23 دقیقه.
اقای احمدی نژاد بفرمایید.
احمدی ن‍ژاد گفت: خیلی ممنونم از اقای موسوی اجازه بدهید باز آن حرفم را تکرار کنم. اقای موسوی من بعضی وقتها دلم می سوزد یک اطلاعاتی را شما مطرح می کنید که می دانم از روی بی اطلاعی است.
من یک موردش را باز می کنم برای اینکه معلوم بشود که اطلاعات شما ازکجاست. دانشجویان ستاره دار ، این ستاره دار از کجا درآمد که اقای موسوی امروز می کوبد در کله این دولت و استنادش هم به حرف یک عده ای است که من نمی دانم این عده کی هستند .
موضوع ستاره دار در زمان اقای معین درست شد سال 80 یعنی زمان دوست جناب اقای موسوی که امروز هم حمایت می کند از اقای موسوی آنها امدند از کارشناسی ارشد دربرابر قبولی ها یک ستاره می زدند یک ستاره یعنی شما دراموزش مشکل دارید، پرونده کم است نقص دارد برو بر طرف کن، دو ستاره یعنی شما یک مشکلی درکمیته انضباطی داشتید تخلفی داشتید مراعات کنید این در زمان جناب اقای معین وضع شد درهمان سال اول این دولت منتفی شد ما نفی کردیم گفتیم این توهین به دانشجو ست وزیر علوم ما این را برداشت ان وقت جالب است اقای موسوی بجای اینکه به دوستانش انتقادبکند به ما انتقاد می کند .
من واقعا متاسفم چطور اینجور شما قاطع قضاوت می کنید .شما می روید دور شما جمع می شوند ما هم می رویم مردم جمع می شوند حرف می زنند دیروز بنده در مشهد بودم این چند صد هزار ادم اینها مردم این مملکت نیستند .چرا شما خیال می کنید انها که برای شما جمع می شوند فقط ادم هستند و مردم ایران هستند اتفاقا شما دارید مردم را جدا می کنید شما دارید ، اینها را نگاه کنید من اینها را اوردم برای اینکه مشاهده کنیدشما فرمودید کتاب بله بنده باشما هم نظرم نامه هم نوشته ام به وزیر ارشاد تذکر هم دادم امارهای ما هم نشان می دهد نسبت به دوره اقای هاشمی و خاتمی ما کمترین میزان را داشتیم ازنظر کنترل من ان را هم قبول ندارم البته نامه مکتوب من خطاب به وزیر ارشاد هست .
اما جناب اقای موسوی جنابعالی هشت سال نخست وزیر بودید تنها یک روزنامه منتقد وجود داشت انهم ازسال 64 راه افتاد، که هفته ای یک یا دو نقد اقتصادی برشما می نوشت که امار ارقامی که من اینجا دارم الان ان نقد ها را تایید می کند که خواهم گفت .
چه فضایی شما برایش درست کردید خود جنابعالی چند بار علیه ان یک روزنامه صحبت کردید. من متن سخنرانی شما را دارم خواهش می کنم مراجعه کنید حافظه تاریخی نباید از دست برود که جنابعالی گفتید که شما در خط دشمنید. شما دارید ضد انقلابی عمل می کنید. شما دارید ضربه به کشور می زنید درحالیکه ان گزارشی که ان روزنامه نقد کرده بود گزارشی بود از برنامه وبودجه خود جنابعالی ،امده بود رفته بود در کمیسیون کشاورزی مجلس یکی ازافرادی که مرتبط بود ان را گرفته بود یک نقدی رویش نوشته بود .
اینقدر فشار اوردید تا بخشی از ان نقدها تعطیل شد اما اینها را ببینید اینها چهار سال تیتر توهین هایی است که به من ودولت شده است ، تهمت ها بنده این ها را تحمل کردم شما در سخنرانیهایتان بنده را به دیکتاتوری متهم کردید این دیکتاتوری کدام دیکتاتوری است زمان اقای هاشمی هم همینطور بود اینکه شما می گویید باهم مقایسه نکنید اتفاقا باید مقایسه کنم زمان اقای هاشمی یک روزنامه منتقد من کاری به مواضع ان روزنامه ها ندارم شخص رییس دولت بارها علیه ان روزنامه موضعگیری کردتا بالاخره صدایش را انداخت در زمان اقای خاتمی هم که معلوم بود کسی مگر می توانست یک کلمه انتقاد کند همان علمایی که جنابعالی می فرمایید یکی شان یک اظهار نظر کرد کاریکاتورش را کشیدند که ما بعدا دیگر نداشتیم که علیه علما کسی کاریکاتور بکشند.
موسوی گفت : بعدا بارها شنیدیم که آمریکا دارد از بین می رود، خب اگر این طور هست چرا چهارمرتبه مسافرت کردیم انجا چرا دوتا نامه نوشتیم، چرا دایم دنبال این هستیم که به شکل خاصی با انها صحبت کنیم، پیش رییس جمهوری سوییس رفته صحبت کرده، فکر نمی کنم که یک کسی چنین ریسک بکند و دروغ بگوید که از ما خواسته شده به اوباما گفته شود قبل از انتخابات با ما صحبت کند و مساله رابطه امریکا و ایران بنوعی مشکلاتش حل بشود یا �

روز مادر مبارک

پیدایی؛ پیداتر از روشنایی، پیداتر از آفتاب، پیداتر از نهایت امید.

عشق و حماسه، ادامه مهربانی تواند. از دامان توست که مرد به معراج می رود.

سرچشمه تمام پاکی ها، دامان توست.

جان های پاک را در دستانت به تماشای آفتاب دعوت می کنی. روحت از تمام آینه ها زلال تر است. 

فرشته های خداوند، به کرامت انسانی تو سر به سجده می سایند.

عفت، بلندترین قله ای است که پرچم زنانگی ات را بر آن افراشته ای.

گرمی آغوشت، امن ترین پناهگاهی است که برای روزهای پر از دلهره کودکانه سراغ دارم.

دورترین رودها، زلالی تو را به دریاها سوغات می برند.

بوی عصمتت، دل نوازترین نسیمی است که زمستان ها را به بهار نزدیک تر می کند، تو وارث پاکدامنی مریمی؛ میراث دار شجاعت آسیه در تالارهای کافر مصر؛ تکه ای از بزرگواری خدیجه علیهاالسلام در روزهای فقیر بعثت هستی؛ جان آزاده سمیه شهیدی؛ هم پای روزهای صبور زینب علیهاالسلام هستی. تو آمیزه ای از عشق و صبر و شجاعت و مهربانی و معصومیتی. تو از تمام غنچه هایی که می شناسم پاک تری. کرامتت را در عصمت گلبرگ های بهشتی پیچیده اند.

تو سربلندترین درختی هستی که من سراغ دارم؛ درختی که از تمام توفان های گناه، پاکدامن گذشته و از بادهای وحشی دامن گرفته تا به خداوند نزدیک تر شده است.

غرورت، کوه هیبتی است که هفت پشت چشم های هوس آلوده را می لرزاند و کلام محکمت، خیال های خام را می شوید و می شوراند. درود بر تو که معصوم ترین فرشته خداوندی. 

                                    روزت مبارک مادر عزیزم

رای به ولایت

اکثر ما بچه مذهبی‌ها چه در انتخابات ۸۴ و چه انتخابات دوره‌ی قبل از حامیان احمدی‌نژاد بودیم. چه بحث‌ها و مشاجراتی که تا نیمه‌ی شب با دوستان بر سر انتخاب احمدی‌نژاد به خصوص در سال ۸۴ نداشتیم. چه خوشحالی‌ و شادمانی که بعد از مناظره‌ی تاریخی او با موسوی نداشتیم و از فرط خوشحالی تا صبح در خیابان‌ها پرسه نزدیم. و البته الحق و الانصاف احمدی‌نژاد از میان همه‌ی گزینه‌های موجود، بهترین گزینه بود. فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از دوستانی که در انتخابات ۸۴ و ۸۸ به احمدی‌نژاد رأی داده‌ و حالا هم به برخی از اقدامات او نقد دارند از رأی خود به احمدی‌نژاد پشیمان شده باشند. این قلم به شخصه حتی اگر صدها بار دیگر در چنان موقعیتی قرار بگیرد از بین همه‌ی گزینه‌ها یقینا باز هم به احمدی‌نژاد رأی خواهد داد. اما فراموش نکنیم که رأی ما به احمدی‌نژاد رأی به شخص او نبود. ما به شخص احمدی‌نژاد رأی ندادیم. ملاک و شاخص ما برای انتخاب نه خوشگلی و تیپ و فریم با کلاس عینک او بود و نه ژست‌ و ادا و اطوارهای انتخاباتی‌ش. در حقیقت رأی ما دارای دو بعد بود: بعد سلبی و بعد ایجابی. در «بعد سلبی» ما می‌خواستیم به کاندیداهای دو جناح چپ و راست که برای دو دهه با سیاست‌بازی‌های خود، آرمان‌های انقلاب را به فراموشی سپرده بودند، «نه» بگوییم. انگار هر کدام از ما می‌خواستیم با صدای بلند فریاد بزنیم از چپ و راست بیزارم و انسانم آرزوست. و احمدی‌نژاد همان انسانی بود که آرزو می‌کردیم روزی رئیس‌جمهور ایران باشد. 

در «بعد ایجابی» هم احمدی‌نژاد را تبلور زنده کردن شعارهای انقلاب و امام می‌دانستیم. شعارهایی چون عدالت، ساده‌زیستی، استکبارستیزی، مردم‌دوستی، انقلابی بودن و مبارزه با رفاه‌طلبی و غیره. ما دلبسته‌ی شعارها و رفتارهای انقلابی احمدی‌نژاد شدیم نه خود او. به همین دلیل هم به او رأی دادیم. در حقیقت رأی ما رأی به آرمان‌های انقلاب بود نه احمدی‌نژاد. سؤال می‌پرسم: اگر احمدی‌نژاد آن شعارها را نمی‌داد و چنان رفتار انقلابی از خود نشان نمی‌داد آیا باز هم ما به او رأی می‌دادیم؟ آیا باز هم با همان صلابت حاضر می‌شدیم که از او دفاع کنیم؟

البته از حق هم نباید گذشت که انصافا احمدی‌نژاد هم بعد از رئیس‌جمهور شدن نشان داد تا حدود زیادی بر خلاف سیاسیون دیگر به شعارهای خود پایبند است و بسیاری از آن‌ها را هم عملی کرد. تغییر استراتژی منفعلانه‌‌ی تنش‌زدایی تسلیم‌طلبان به استراتژی فعال انقلابی، به چالش کشیدن تئوری‌ها و سیاست‌های غربی آن هم در قلب تمدن غرب و در مکان‌هایی چون سازمان ملل، راه‌اندازی مجدد نیرو‌گاه‌های هسته‌ای و احقاق حقوق مسلّم ایرانی‌ها و تحقیر دوباره‌ی غرب، انجام سفرهای استانی و بازدید و رسیدگی از مناطقی که در طول این سی سال حتی پای یک مسئول هم بدان‌جا نرسیده بود، اجرای طرح سهمیه‌بندی بنزین، طرح مسکن مهر، طرح هدفمندکردن یارانه‌ها که یقینا کسی جز او جرأت انجام‌ش را نداشت تنها گوشه‌ای از زحمات شبانه‌روزی او و تیم همراه‌ش بوده و هست.

همه‌ی این‌ها باعث شد که علاقه‌ و محبت ما به احمدی‌نژاد چندین برابر شود و به مصداق حدیث «حب الشیء یعمی و یصم»، از دیدن بدی‌های او غافل شویم. ما فراموش کردیم که احمدی‌نژاد هم مانند سایر انسان‌ها است که در کنار خوبی‌های زیادش، بدی‌هایی هم دارد. حتی فراموش کردیم که برخی از همین روحیات خوب احمدی‌نژاد (و البته همه‌ی انسان‌ها) اگر در جای خود استفاده نشود ممکن است تبدیل به بدی هم بشوند. مثلا برای ما این روحیه‌ی احمدی‌نژاد که همیشه رقیب و دشمن را کوچک و خوار می‌شمرد خیلی جذاب و شیرین بود. مخصوصا در مواجهه‌ی با سران غرب که اتفاقا باید با آن‌ها از همین دریچه صحبت کرد و تعامل داشت. هیچ‌گاه نباید رقیب را بزرگ فرض کرد که این خود باعث تضعیف روحیه‌ی نیروهای خودی خواهد شد و احمدی‌نژاد این را خیلی خوب می‌دانست و اجرا کرد. اما فراموش کردیم که این روحیه‌ی خوب، بعضی جاها می‌تواند خیلی هم بد باشد. فی‌المثل آن‌گاه که انسان در برخورد با دوستان خود نیز با همین نگاه وارد شود و تصور کند که همه‌ی آن‌ها انسان‌هایی کوچک‌تر از خود هستند. و نتیجه آن‌که هیچ‌گاه برای نظرات آنان اهمیتی قائل نخواهد شد. موضوعی که در این سال‌های اخیر مشاهده کردیم که در او پر رنگ‌تر شده است تا جایی که باعث دلخوری و دور شدن بسیاری از دوستان او شد.

و یا یکی از خصوصیات دیگر او توجه به عنصر «ایرانی بودن» و «هویت ملی» است. این قلم بر خلاف بسیاری از دوستان که شاید با این مسأله مخالف باشند و آن را به نوعی موجب ترویج روحیه‌ی ناسیونالیستی می‌دانند، کاملا با آن موافق هستم. جدای از این‌که هویت ما ایرانی‌ها چه بخواهیم و چه نخواهیم عجین شده از دو عنصر «ایرانیت» و «اسلامیت» است، توجه به هویت ملی باعث ایجاد روحیه‌ی امید و پشتکار و برنامه‌ریزی برای آینده می‌شود. ما نمی‌توانیم هویت چندین هزار ساله‌ی خود را نادیده بگیریم. مگر چند کشور مثل ایران با این پشتوانه‌ی عظیم تمدنی در دنیا وحود دارد؟ حتی برگزاری جشن نوروز و دعوت از کشورهای همسایه هم فی‌نفسه چیز بدی نیست. کما این‌که در سال قبل مشاهده کردیم که حتی رهبر انقلاب هم با مدعوین خارجی جشن نوروز دیدار کرده و اتفاقا حرف‌های بسیار زیبایی در باب نوروز و ترویج فرهنگ ایرانی- اسلامی گفتند. اما وقتی مسأله‌ی ایرانی بودن و جشن نوروز در تقابل با موضوع دیگری چون قیام‌های مردمی کشورهای مسلمان و کشتار شیعیان بحرین قرار می‌گیرد و آن‌گاه به جای توجه به این موضوع با اهمیت اولویت اوّلی، به موضوع کم اهمیت‌تر توجه می‌شود تبدیل به یک امر نامطلوب شده که صدای همه‌ی دوستداران انقلاب و اسلام را در می‌آورد.

همه‌ی این ماجراها باعث شد که جریان حزب‌الله یاد بگیرد که دیگر اسیر شخصیت‌ها و افراد نشود. و البته این هم یکی از برکات فتنه‌ی ۸۸ است. فتنه‌ی ۸۸ با همه‌ی معایبی که داشت دارای برکات زیادی برای انقلاب بود که یکی از آن‌ها شکستن تابوهایی بود که به خصوص ما جوان‌ها برای خود ساخته بودیم. ما بیش از حد بر روی افراد تمرکز کرده بودیم. تصور می‌کردیم که باید حتی «حق» را هم با آنان بسنجیم. اگر می‌خواستیم ببینیم کدام گروه حق است نگاه به افراد آن می‌کردیم. تا فتنه‌ی ۸۸٫ که درآن دیدیم چگونه بسیاری از استوانه‌های نظام سقوط کردند. فتنه‌ی ۸۸ به ما نشان داد که چگونه انقلابی‌های دیروز هم در معرض ابتلا به آزمایشات الهی هستند و می‌توانند تبدیل به فتنه‌گران امروز شوند. فتنه‌ی ۸۸ به ما آموخت که همه در معرض ریزش و سقوط هستند. از موسوی و کروبی و خاتمی بگیرید تا هاشمی و احمدی‌نژاد و مشایی و من و شما. در ابتدا ما فکر می‌کردیم سقوط مثلا استوانه‌ها باعث سقوط انقلاب و نظام خواهد شد. در حالی‌که دیدیم اتفاقا ریزش برخی از افراد باعث تقویت بیشتر انقلاب شده است. نگاه کنید به راهپیمایی‌ها و تجمعات و فضای انقلابی بعد از فتنه و ببینید چه رشد مضاعفی داشته‌ایم. و تازه اینجا است که مصداق حدیث رسول (ص) را متوجه می‌شویم که از فتنه‌های آخرالزمان نهراسید که این فتنه‌ها باعث در هم شکستن دشمنان خواهد شد.

ما از پس فتنه آموختیم که دیگر دلبسته‌ی هیچ چیز نباشیم جز «ولایت». از این پس باید ولایت را سنگ محک همگان و بالاخص سیاسیون و نخبگان قرار دهیم. آموختیم باید اولین شرط اساسی برای انتخاب یک گزینه را تنها و تنها در موضع‌گیری او در قبال مسأله‌ی ولایت بدانیم. چه در سطح گفتار و چه در سطح رفتار. هر دل که «ولایت‌مدار»تر است پیش‌تر است. آموختیم حتی مسائلی چون ساده‌زیستی و عدالت‌خواهی و مردم‌دوستی و… نیز نسبت به موضوع ولایت‌پذیری در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرند.

القصه، ما از اول هم احمدی‌نژادی نبودیم چه برسد به «مکتب احمدی‌نژادی» بودن. مکتب ما احمدی‌نژاد نبوده و نیست. ما همگی شاگرد مکتب حضرت روح‌الله هستیم و خواهیم بود. اگر به احمدی‌نژاد هم رأی دادیم و تا به امروز هم از او حمایت کردیم به این دلیل بوده که او هم شاگرد همین مکتب است. و یقین بدانید اگر احمدی‌نژاد روزی پا را از این مکتب بیرون بگذارد و وارد مکاتب انحرافی چون «مکتب ایرانی» شود، اولین کسانی که از او اعلام برائت خواهند کرد همین بچه حزب‌اللهی‌ها هستند. که حزب‌الله با هیچ کسی عقد اخوت نبسته است مگر با ولایت

بگویید که غریب نیستید...

   

 

 

از زمانی که خورشید آل محمد(ص) در شرق ایران اسلامی آرام گرفت دیگر کشور شیعیان امیرالمومنین غروب به خود ندیده است. خورشید عالم تاب رضوی کران تا کران مرزهای دیارمان را مداوم و پی در پی روشن کرده و میکند و اگر نبود دست لطف و مرحمت حضرت سلطان علی ابن موسی الرضا بی شک برکات آسمان و زمین بر این خاک  هم نبود.

درست است که ارباب هشتم با دلی خون و چشمانی اشک بار از کنار مضجع شریف جد گرامش درنهایت غریبی به سمت ایران حرکت کرد . اما قدم به میلیون ها چشم و دل گذاشت که سالها با نام پدر مظلومش علی بار برداشته و فرزندان خود را راه رفتن اموخته بودند.

خورشید طوس،به دروازه ایران رسید و اهواز مفتخر به قدوم مبارکش شد. رایحه بهشتی قدوم مبارکش تلاطمی زیبا به کارون انداخت و همراه با رقص مستانه موج های ریز نقشش که قد میکشیدند تا امام را زیارت کنند ،باد خندان و غلطان در سراسر ایران پیچید و مژده از طلوع خورشید، از غرب ایران داد.

خوزستان،فارس،یزد و خراسان هرکدام به نوبه خود بر قدمگاه خورشید بودن مفتخرند و البته که خراسان تا قیامت بر کل ارض ها میبالد. 

ای ارض طوس! سنده عجب دلربا یاتب! 

خورشید بر مرو نشست. و شیعیان ایرانی چون پروانگانی بر دورش ریختند و از شراب ناب معرفتش سیراب شدند .

خوش امدی آقا.خوش امدی سلطان قلب ها ی ما ایرانیان. مکتب ما تویی مذهب ما تویی ملیت ما تویی

ایران ما به نام تو می درخشد به برکت تو مبارک است و به یمن نام تو نامش بر بلندای افتخار شیعیان جهان ایستاده است.

یابن زهرا...

سالیان درازی است که نگذاشته ایم مرقد مطهرت خالی از زوار باشد. اما  آقا آیا هنوز غریبی؟آیا ما هنوز نتوانسته ایم حق زیارتت را به جا اوریم؟ ارباب ما لیاقت رفع غربت از شما هنوز نصیب ما نشده است؟ مگر ما مرده ایم که نورچشمان حیدر کرار و فاطمه زهرا غریب باشد.آقا بگذارید دیگر به شما غریب الغربا نگوییم.اجازه می دهید؟

باور کنید به جان مادرتان  شرمنده میشویم و اشک حسرت بر گونه هایمان چون دانه های سرب مذاب فرو میافتد. آیا پسر پیامبر در میان ما غریب است؟ دلهایمان میشکند که بعد از قرنها هنوز شما غریب الغربا باشید.آقا همه ایران فدای تو،آقا همه جان ما به پای تو  آقا

ارباب ما تو غریب نیستی عزیز دل زهرا، میلیونها عاشق داری که بار ها و بارها از سرتاسر ایران به سوی تو میشتابند و به طوف مضجع شریفت غبار دل میشویند و برای غربت اجداد غریبت اشک می ریزند.

ای خورشید عالم تاب ،ایران سرتاسر نام و یاد توست. قلبی نیست که به یاد صحن با صفایت گر نگیرد و در حسرت آب سقا خانه ات نسوزد.

السلطان یا علی ابن موسی الرضا ،پدر و مادرم فدایت شما اینجا غریب نیستید بگویید که دیگر غریب نیستید آقا به ما عیدی دهید . یا ابالحسن ،شمارا به مادرتان قسم بگویید که در میان ما دیگر غریب نیستید

نجوا با یار

برادران حسادت به آستانه چشم انتظاری‌ام، آمده‌اند، اشک تمساح می‌ریزند و قسم می‌خورند که گرگِ مرگ تو را پاره پاره کرده است؛ امّا من می‌دانم که دروغ، سرِ هم می‌کنند. می‌دانم که تو را به ثمن بخس فروخته‌اند و به دست قافله غفلت سپرده‌اند. می‌دانم این خون که به پیرهنت پاشیده یک فریب است... می‌دانم که گوشه‌ای بر شانه کره خاکی قدم گذاشته‌ای، امّا این چشم‌های بی‌سو که حرف حساب حالیشان نمی‌شود! دارند تار می‌شوند، آن‌قدر که حتّی جلوی خودم را هم نمی‌بینم چه رسد به اینکه بخواهم دیده به کرانه‌های افق بدوزم... می‌دانم همه این ملک، عرصه فرمان‌روایی توست. می‌فهمم که ملکوت آسمان و زمین دائماً به تو ارائه می‌شود، امّا این گونه‌های خراشیده که با این حقایق التیام نمی‌یابند! کاش جای آن پیرزن بودم که برای خریدنت کلاف نخ ـ همه دار و ندارش ـ را داد و اسمش در زمره خریدارانت ثبت شد. همین که کسی را به «خواستار» تو بودن قبول کنند خودش غنیمتی است. می‌ارزد که آدم به خاطرش هست و نیست خود را بدهد...

با احمدی نژاد چه کنیم ؟

١- ننوشتن برای کسی که عادت به نوشتن دارد سخت است و سخت تر این  که در هنگامه ای در نوشتنت وقفه افتاده باشد که علامتهای سؤال، فراوانتر از پیش برای کسانی ایجاد شده باشد که تو را در همین حد محدود خانواده و پدر و مادر و برادر و خواهرها و مخاطبان وبلاگ کوچکت - درست یا غلط - به مرجعیت فکری انتخاب کرده باشند و پاسخ پرسشهای سختشان را از تو بخواهند.

٢- کامنت گذاشته اند که اگر باز هم در موقعیت انتخابات ٢٢ خرداد ٨٨ قرار بگیری ، باز هم به احمدی نژاد رأی می دهی؟ و بار کنایه و حتی استهزا در این سؤال که این چند روز، شفاهیش را هم بارها شنیده ام کم نبوده است . در پاسخ به آن کامنت نوشتم : بله ؛ قطعاً بله . اما ظاهراً این پاسخ مختصر چیزی نیست که خواننده یا شنونده ای را قانع کند . 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

٣- محمود احمدی نژاد حتماً یکی از اتفاقات مهم و سرنوشت ساز در تاریخ ایران و بخصوص انقلاب اسلامی است . به گونه ای که براحتی می توان مقطع حاکمیت یافتن او را به عنوان نقطه عطفی که ممیز قبل از آن و به احتمال قوی بعد از آن است تقسیم کرد . احمدی نژاد ریاست دورانی را دارد که وعده های محقق نشده رؤسای قبلی جمهور را عملی کرد ؛ آنها را که وعده داده بودند و نکرده بودند و خواسته بودند و نتوانسته بودند یا ترسیده بودند که انجامش دهند.

 هشت سال از تاریخ انقلاب از ۶٨ تا ٧۶ را سازندگی نامیدند اما سازندگی واقعی را در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد بخصوص در دوره اول مسئولیت وی مشاهده کردیم .

 هشت سال از تاریخ انقلاب از ٧۶ تا ٨۴ را دوره آزادیهای سیاسی و اجتماعی نامیدند ولی به رغم شعارهای داده شده در این سالها و عملهای نشده ، سالهای ریاست محمود احمدی نژاد نشان داد که میزان تعطیلی مطبوعات و توقیف کتابها بسیار کمتر از دوره محمد خاتمی بوده است و تعداد روزنامه های منتشره به چندین برابر قبل افزایش پیدا کرد آن هم در شرایطی که تعداد مطبوعاتی که حامی دولت بودند به زحمت به تعداد دو دست می رسید .

  دوره حاکمیت احمدی نژاد با شعار  راهبردی "می شود - می توانیم" ، دوره پایان تحقیرهای طولانی در عرصه سیاست بین الملل بود . در این دوره با قدرت و صلابت از حقوق ملت ایران در عرصه فناوری هسته ای دفاع شد و حقارتهای تأسف بار دوران خاتمی در حلقه به گوشی و فرمان پذیری از دستورات و تحکمهای قدرتهای بزرگ و کوچک خارجی پایان یافت و پیروزی ملت ایران در این عرصه مهم بحق بزرگتر و پر فایده تر از نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق بروز و ظهور یافت .  

مدیریت سریع و بموقع در سهمیه بندی کردن سوخت و مهمتر و عظیمتر از آن اجرای طرح تاریخی هدفمندی یارانه ها از کارهایی بود که هیچ رئیس جمهوری حتی به اجرای آن هم نتوانست فکر کند و افتخار آن به نام احمدی نژاد ثبت شد .

اینها و بسیاری نکات مهم و نقاط قوت دیگر از جمله سفرهای استانی ، توجه تاریخی به نقاط محروم و دوردست ایران ، کنار گذاشتن پایتخت محوری و نگاه فراگیر به کشور ، قاطعیت در اجرای قانون، مقابله با اشرافیگری و اشرافزادگان و آقا زادگان  و ...از مواردی است که اگر مرا باز هم به شش سال پیش برگردانند به دلیل آن ، باز هم در برگه رأیم نام "دکتر محمود احمدی نژاد" را خواهم نوشت و به این نوشته افتخار خواهم کرد و به این نگاه نخواهم کرد که احمدی نژاد سالهای بعد ممکن است چه بلایی سرش بیاید .

۴- بله . به سر احمدی نژاد بلاهایی آمده است . دوره دوم ریاست جمهوری او با دوره اول او تفاوتهای خیره کننده ای دارد . این تفاوتها گاه تا حدی است که ما با دو شخص و دو شخصیت کاملاً متفاوت که تنها در نام و نام خانوادگی اشتراک دارند مواجهیم . به دلایلی از جمله آنچه رهبر عزیزم در جمع فرمانده و اعضای نیروی انتظامی کشور فرمودند از تفصیل این بخش می گذرم اما حضور جمعی از افراد فاسد فکری و مالی و کسانی که در تصور خام خود می پندارند با توسل به شیوه های عوامگرایانه و غیر توحیدی می توانند رأی توده مردم موحد و ولایتمدار و باهوش کشورمان را بخرند ، در سایه رئیس جمهور خدوم و خوش سابقه ، و رجحان یافتن آنان بر مؤمنان دلسوز و ناصحان مشفق ، چیزی نیست که بتوان از آن بسادگی گذشت و برای احمدی نژاد عزیز احساس خطر  نکرد . این نکته ای است که توضیحات بیشتر و در وقت مناسبتری می طلبد.   

مردم شهرکرد هنگام سخنرانی احمدی نژاد، رئیس جمهور

۵- اگر بند چهارم ، واقعیتی باشد که بخواهیم بر اساس آن شیوه رفتار خودمان را با احمدی نژاد روزها - و یا ساعات - ِ آینده تنظیم کنیم به این پرسش پر بسامد این روزها می رسیم که با این احمدی نژاد چه باید کرد ؟

به نظر می رسد با توجه به سابقه درخشان خدمتگزاری دکتر از استانداری اردبیل گرفته تا شهرداری تهران و ریاست جمهوری ، همه ما اصولگرایان و حزب اللهی‌ها و نیروهای دلسوز موظفیم از این نیروی پر نفس ،  تا پایان دقیقه نود بلکه حتی تا حداکثر ِ وقت اضافه ای که قانون به ما اجازه می دهد حمایت کنیم مگر اینکه خود وی دوست داشته باشد علاوه بر کارت زرد ، چندین کارت قرمز هم از داور بگیرد و یا با تمارض از بازی خارج شود یا خدای نکرده آن را به هم بزند و سه هیچ ببازد ! مطمئناً دکتر باید این را خوب فهمیده باشد که تمام کسانی که در این بازی برای او سوت و کف زده اند و می زنند بیش از او دلبسته داور مسابقه اند که با مهارت مثال زدنی ، پیشتر و در بازیهای قبلی ، غلطهای زیادی ِ رقبای متقلب او را گرفته است و به همین دلیل در دل مردم جا کرده است و اگر بخواهد با مظلوم نمایی از مسابقه خارج شود ، کسی برای او تره هم خرد نخواهد کرد و همگان به نفع داور شعار خواهند داد . دکتر ِ قصه ما اگر کمی به حافظه اش مراجعه کند دلایل و مصادیق زیادی برای این موضوع پیدا خواهد کرد! یک مورد آن تظاهرات تاریخی و بی نظیر نه دی ٨٨ است که در آن ، هیچ کس عکسی از احمدی نژاد ِ محبوب هم در دست نداشت چه برسد به کسانی که مقابل نایب الامام ایستاده بودند .

۶- احمدی نژاد مرد زیرکی است و حتی اگر زیرک هم نبود و خدای نکرده حتی اگر به ولایت فقیه هم معتقد نبود و تنها می خواست به قانون اساسی هم عمل کند ( همان گونه که در اطاعت کردن دفعه پیشش از رهبر در معاون اول نکردن اسفندیار مشّایی نوشت که بر اساس اصل ۵٧ قانون اساسی از این امر اطاعت می کند ) ، می داند که حتی اگر به جای ٢۵ میلیون رأی ، ۴٠ میلیون رأی هم آورده بود ، این آرا بدون تنفیذ ولی فقیه و نایب امام زمان کوچکترین وجاهت قانونی نداشت و او رئیس جمهور نبود . 

٧- دکتر عزیز ! احمدی نژاد خوش سابقه ! ما اگر به تو رأی دادیم ، اگر روزگاری به آیت الله منتظری عشق می ورزیدیم ، اگر حتی در سال ۵٧ به خیابانها ریختیم و برای نخست وزیری مهندس بازرگان شعار دادیم ، همه آن کارها را برای اطاعت از امر ولی فقیه و امام و رهبرمان انجام داده ایم نه برای شخص آنها . راستش را بخواهی شاید در مورد تو ، کمی - و فقط کمی - خودت را هم دخیل کرده بودیم اما همین جا در پیشگاه خداوند مهربان و آمرزنده از اینکه کاری را برای غیر او و بدون قصد قربت معنوی و با رسوبات شخصیت گرایی و نه حقگرایی و حق محوری انجام داده ایم خالصانه توبه می کنیم و از حالا به بعد ، از تو برای رضایت رهبری که حمایت از تو را به خاطر کارها و خدماتی که کردی و نه شخص خودت ، خواسته است حمایت می کنیم و این جمله تاریخی امام را آویزه چشم و گوشمان می کنیم و بر اساس آن عمل ، که :

- « من بارها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبه ای که باشد عقد اخوت نبسته ام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است» .

(صحیفه نور، ج٢١، ص١٠٨، ٢/١/١٣۶٨).

پس ما هم با احمدی نژاد و غیر احمدی نژاد هم در هر رده ای - چه رئیس مجلس باشد چه رئیس قوه قضاییه ، چه نماینده مجلس باشد چه مرجع تقلید - عقد اخوت نبسته ایم و ملاک ما میزان حرکت بر محور ولی مطلقه فقیه و نایب امام زمان "عج" است و بس . و بعید می دانیم که احمدی نژاد عزیز ما ، آن سابقه درخشان و پر افتخار خود را در خدمت به ملت و اقدامات تاریخی،  با بازی غلط یا بازی نکردن خراب کند و خود را از چشم توده عظیم مردم - نه فقط در ایران که در جهان اسلام - بیندازد . دور و نابود باد چنین روزی .

 پ . ن : می توانستم همچنان بهانه ای برای ننوشتن داشته باشم اما نمی خواستم ، مثل پیرزنها نجیب باشم آنجا که گفت : وقتی از جایت تکان نخوردی ، نجیب می مانی ؛ درست مثل پیرزنها ! گذشته از اینکه ننوشتن ، به هزار گونه تفسیر می شود که قطعاً نهصد و نود و نه تای آن غلط است . لطفاً روی آن نهصد و نود و نه تای دیگر خط بکشید .

خداییش بی شمارن دیگه.تقلب نکنید

در پی شعار جدید سبزهای اموی مبنی بر "ما بی شماریم "و "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم!" عکس های زیر را که  از تجمعات میلیونی ایشان در 13 آبان را به نظر شما میرسانیم.  

 

 

.

تشبیه جنبش سبز به انقلاب مردم تونس

http://www.gerdab.ir/files/fa/news/1389/11/10/9826_461.jpg

 

خبرنامه دانشجویان ایران:
تشبیه جنبش سبز به انقلاب مردم تونس   و مصر به اندازه تشبیه جنبش سبز به انقلاب اسلامی مردم ایران مضحک و خنده‌دار است. ذوق زدگی سبزها هم از انقلاب مردم عرب آنقدر مسخره است که آدم را یاد شعارها و تحلیل‌های سال  گذشته آنها می‌اندازد.

اگر یادتان باشد یک دوسال پیش هم که در انتخابات ریاست جمهوری و در یک فرایند کاملا قانونی و مردمی شکست خوردند، با اغتشاش و آشوب به خیابان‌ها آمدند و برای توجیه آشوب‌های خود، صحنه‌های مبارزاتی مردم ایران را در انقلاب اسلامی سال ۵۷ به رخ ما ‌می‌کشیدند!

سبزهای متوهم تصور می‌کردند که انقلاب اسلامی، با همان شعارهای انقلابی سرنگون می‌شود! خیال می‌کردند چون انقلاب با شعار «الله اکبر» به پیروزی رسیده، پس با همان «الله اکبر» هم فرو می‌ریزد! گمان می‌کردند چون شعار مردم مظلوم و محروم ایران «مرگ بر شاه دیکتاتور» بود، پس جمهوری اسلامی هم با شعار «مرگ بر دیکتاتور» فرو می‌پاشد!

یادم هست همان روزهای آشوب و اغتشاش، برخی کاربران بالاترین که بدجوری خواب و خیال پیروزی انقلابشان را می‌دیدند، برای تقویت روحیه خود و دوستانشان می‌نوشتند «بچه‌ها نا امید نشوید. انقلاب سال ۵۷ هم از خیابان‌های شمال تهران آغاز شده بود!»

می‌خواستند جنبش موهوم سبز را به انقلاب اسلامی تشبیه کنند اما در نهایت به کاریکاتور انقلاب تبدیل شدند و امروز که از تشبیه خود به انقلاب اسلامی مردم ایران به جایی نرسیده‌اند، باز هم برای تقویت روحیه، خودشان را به انقلاب مردم تونس و مصر شبیه می‌کنند!

این روزها که نوشته‌ها و تحلیل‌های آبکی برخی سبزها را در سایت‌ها و وبلاگ‌های مختلف از جمله شبکه‌های اجتماعی می‌خوانیم، مطئمن می‌شویم که با آدم‌هایی طرفیم که هنوز هم در همان رویاها و حال و هوای توهمی سال گذشته خود سرگردانند.

از قدیم گفته‌اند هر گردی گردو نیست! اینکه هر کسی سنگ و کوکتل مولوتف به دست بگیرد و الله اکبر بگوید و مرگ بر دیکتاتور، الزاما حق با او نیست. اینکه سبزها با دست زدن ناشیانه و منافقانه به این قبیل اعمال، موفق نشدند اما مردم تونس و تا حدودی مردم مصر و یمن و اردن و عربستان موفق شدند، خود دلیل حقانیت مردم آن کشورها و ناحق بودن سبزهای متوهم است. اینکه حکومتی کمتر از یک ماه فرو می‌ریزد و رییس جمهور مستبدش فرار می‌کند، خود بزرگترین دلیل دیکتاتوری و غیرمردمی بودن چنان نظامی است و اینکه سبزهای آشوبگر، در طول چند ماه نتوانستند مردم را با خود همراه کنند، خود بزرگترین دلیل مردمی بودن نظام ماست.

شباهت را باید در جزء جزء قضایا جستجو کرد نه اینکه چون هر دوی ما شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر می‌دهیم پس مخالف دیکتاتوری هستیم. آنجا حکومتی بر سر کار است که در ۲۰ یا ۳۰ سال گذشته، رییس جمهور دیکتاتورش در انتخاباتی فرمایشی و یک نفره، در قدرت ابقا می‌شد، اما اینجا نظامی وجود دارد که منتقدین فعلی، حداقل نیمی از ۳۰ سال گذشته را صاحب قدرت بوده‌اند! آنجا با اکثریتی مواجه هستیم که در هیچ انتخاباتی به بازی گرفته نمی‌شدند، اما اینجا با اقلیت دیکتاتوری که به هر قیمتی می‌خواست به قدرت برسد. آنجا مردم از سیاست‌های حکومت خود در قبال جهان اسلام و فلسطین و آمریکا و رژیم صهیونیستی شکایت دارند، اما اینجا شعار «نه غزه نه لبنان و مرگ بر چین» بلند بود!

کدام شباهت؟ سبزها دلشان را به چه خوش کرده‌اند؟ اگر جنبش مخملی آنها شبیه انقلاب مردم تونس و مصر و اردن و یمن بود، پس چرا اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان از آنها حمایت کردند و امروز از مردم یمن و مصر و تونس و اردن حمایت نمی‌کنند؟ چرا آمریکا سبزها را به خشونت بیشتر و مقاومت بیشتر در برابر جمهوری اسلامی تشویق می‌کرد، اما امروز مردم مصر و تونس را به آرامش دعوت می‌کند؟!

اگر شباهتی وجود داشته باشد، انقلاب مردم مصر و تونس را باید شبیه انقلاب اسلامی دانست که در هر دوی آنها، حکومت‌های دیکتاتوری وابسته به آمریکا در منطقه سقوط کردند و حرکت سبزها را هم باید شبیه انقلاب‌های رنگین و مخملی اوکراین و گرجستان و قرقیزستان دانست که حکومت‌هایی وابسته به آمریکا روی کار آمدند. پس سبزها به جای این خواب و خیال آشفته و تشبیه خنده‌دار خود به مردم تونس و مصر، بهتر است فکر کنند که چرا عرب‌ها توانستند و سبزها نتوانستند؟!

البته زمان انقلاب اسلامی هم آمریکا برای نجات سلطنت شاه و در حقیقت برای حفظ منافع خود در منطقه، گاهی مجبور می‌شد از شاه انتقاد کند، اما دیگر کار از کار گذشته بود، همچنانکه امروز هم دست و پا زدنشان در مصر و تونس فایده‌ای ندارد. پس دنبال شباهت ظاهری گشتن و معنا و مفهوم را ندیدن، دردی از جماعت سبز درمان نمی‌کند، جز اینکه موقتا آنها را در فضای توهمات و خیالات خود نگه می‌دارد که البته این حالت با مصرف چند قرص اکس و شیشه هم بدست می‌آید! باید دنبال شباهت باطنی باشند که شباهتی در کار نیست.

سبزها اگر کمی وقت می‌گذاشتند و علل اصلی انقلاب مردم عرب را می‌فهمیدند، شاید در جنبش خود موفق‌تر بودند. اگر معنای واقعی دیکتاتور و دیکتاتوری را می فهمیدند و اگر می‌دانستند که انتخابات فرمایشی مصر و تونس یعنی چه و دوره ۲۰ ساله یا ۳۰ ساله ریاست جمهوری یعنی چه و اگر معنا و مفهوم حمایت‌ کشورهای غربی از دولت های مرتجع و دیکتاتور عرب را می‌فهمیدند، آن وقت معنای پیروزی انقلاب مردم عرب و دلائل ناکامی جنبش خود را هم می‌فهمیدند.

اما نه، این توقع زیادی است که انتظار داشته باشیم سبزها معنای این انقلابها را بفهمند! جماعتی که درد اصلی جامعه خود و مردم مملکت خودش را نشناسد، چطور ممکن است درد مردم مصر و تونس را بشناسد و بفهمد؟ جماعتی که هنوز نفهمیده علت اصلی فراگیر نشدن جنبش خیابانی سبز در ایران چیست، چطور می‌تواند علت موفقیت انقلاب مردم مصر و تونس را بفهمد؟

انقلاب مردم عرب که سالها به علت حمایت همه جانبه‌ی کشورهای غربی از جمله آمریکا از رژیم‌های استبدادی منطقه، در خفقان بسر می‌بردند، بزرگتر و پرمعناتر از این تحلیل‌های خاله زنکی سبزهاست. آنقدر پرمعنا که قطعا همه معادلات منطقه و دنیا را برهم خواهد زد.

چه کسی منکر این است که سرنگونی دیکتاتورهای منطقه، اول از همه به ضرر رژیم صهیونیستی و منافع آمریکا و غرب در منطقه است؟ و چه کسی منکر این حقیقت مسلم است که انقلاب مردم عرب، اول از همه به نفع جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی در منطقه است؟

البته ما اصراری نداریم که سبزها حتما واقعیت را بپذیرند و منطقی باشند، ما خوشحالیم که این جماعت همچنان در توهمات خود به سر می‌برند و خیال بیدار شدن هم ندارند!