ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

هوا پاک است ما آلوده ایم

                 

 

آلودگی هوای پایتخت بد جوری زده بالا و حسابی اوضاع کارو بار زندگی مردم مرکز نشین رو به هم ریخته

 زوج و فرد سراسری و غیره و غیره

دلایل این آلودگی هم که ماشالله هزار ماشاالله توی هر تاکسی و جمع بیشتر از یه نفری توسط همه ما که کارشناسان زبده ای در همه امور کشور داری هستیم نقل میشه ...

راه حل  این معضل رو هم که همه تقریبا میدونیم نزول بارش الهی یعنی همون رحمت خدا یعنی خداوند به ما رحم کند و باران که نشانه رحمتش است را بر ما نازل کند.

میگوییم رحمت پس دلیل نیامدن رحمت را باید بررسی کرد. 

دلایل نیامدن باران را برادران و خواهران سازمان هواشناسی هر شب برایمان بررسی میکنند .

اما چون باران رحمت است پس شروط سازمان هواشناسی لازم است اما کافی نیست شرط کافی خواست خداوند است. خواست و اراده خداوند متعال مقدرات عالم را میچیند.

باران بر تهران نمی بارد!

چرا؟!

علت را بیایید در خودمان بجوییم.

تهران را این چند روز با دقت نگریستم به شرق و غربش سفر کردم و با دقتی موشکافانه نگریستم . با خودم گفتم خدا حق دارد . اینجا دیگر کجاست؟

اوضاع بسی شگرف به میل شیطان بود. معصومیت دختران به تاراج مدهای ماهواره ای رفته بود و غیرت مردان به یغمای روشنفکری احمقانه

این جا کجاست

نمی شد سر بلند کرد. چشم ها خیره میماند از اوج گناه و بی تفاوتی به گناه!

امر به معروف که دیگر سالهاست رنگ و بویی ندارد اما دیگر حتی کسی به گناه رو نیز ترش نمیکند .

گناه و گناه است که در این شهر می گردد و شهره بازار شده است.

با خودم گفتم اگر نبود نفس های حقی که در این شهر در پاسی از شب اشک هایشان بر سجاده ها می چکد شاید تهران در نیمه شبی چون "بم" می شد!

باور کنید خدا حق دارد!

بر این شهر نباید هم باران ببارد.

ماهها و روزهای دیگر هیچ ،مسلمانها- ایرانیان مثلا اکنون فروردین است.ماه شکفتن طبیعت ... 

شاید عده ای به بنده دشنامی دهند و بگویند آخر ای فلان! اگر عدم نزول باران به گناه است در کشور های اروپایی که بیشتر گناه میشود پس چرا هرروز باران و برف می بارد! 

خب  اینم حرفی است ! اما شایداین دغل ها  نمیدانند که گناه آن کسی که نمیداند گناه می کند با آن کس  که کاملا میداند کارش گناه کبیره است از زمین تا آسمان عذابش متفاوت است!

از سفر تهران گردی ام برگشتم و با این وضع که من دیدم و همه مان هرروز میبینیم مرگ تدریجی حقمان است.

مسلمانها مسلمانی زسر گیرید..

آلودگی های گناه را از در و دیوار شهر بزدایید، باران رحمت خدا نازل می شود.

افسانه تقلب

گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید 

                                      یوسف گمشده خفته به چاهی گاهی  

پروژه "تولید نفرت" طی 3 ماه منتهی به انتخابات ریاست جمهوری 1388 به نقطه اوج رسید و اگر چه با زیرکی باور نکردنی احمدی نژاد امکان گسترش عرضی در ایران پهناور 70 میلیونی را نیافت ولی در جریان مبارزات انتخاباتی به لحاظ عمقی در طبقه متوسط جدید تهران نشین به شدت توسعه پیدا کرد. اما..

 

 

معمولاً برای ورود به پاسخ چنین پرسش هایی می بایست از یادآوری لایه لایه بودن واقعیت اجتماعی و پیچیدگی ها و ظرافت های بی پایان آن آغاز کرد و این که هیچ توضیح و تبیینی قادر به منعکس کردن تمامی این پیچیدگی ها و ظرافت ها نیست. با این یادآوری به سراغ پاسخ می روم. از نظر من پاسخ به این پرسش اصلی دارد و فرعی که بی ارتباط با هم نیستند:

فرع ماجرا. طی 15 روز گذشته به صورت مستقیم و غیر مستقیم درگیر بحث های متعددی با قائلان به افسانه تقلّب 11 میلیونی بوده ام. در اکثریت قریب به اتفاق موارد بحث راجع به فرآیند انتخابات و تقلب احتمالی صورت گرفته در آن عمری بین 5 تا 7 دقیقه دارد و بلافاصله به بحثی سیاسی، مدیریتی و اخلاقی درباره خوب یا بد بودن دکتر احمدی نژاد منتهی می شود. « من کاری به این حرفا ندارم ولی آخه احمدی نژاد ... هاله نور ... تورم ... کردان ... » واقعیت امر آن است که بخش قابل توجهی از ناباوری طبقه متوسط جدید تهران نشین1 نسبت به نتایج انتخابات نه محصول شواهد و دلایل ذکر شده برای تقلّب ( کدام شواهد؟ ) و نه حتی شگفت انگیز بودن خود نتیجه، بلکه محملی جدید برای امتداد خشم و کدورت برانگیخته شده در این طبقه است. باری، آنها از دست احمدی نژاد خیلی دلخور و عصبانی اند و این دلخوری وجوه مختلفی دارد. بخشی از مطلب این است که به هر حال طبقه متوسط جدید تهران نشین، به لحاظ ارزش ها، ایستار ها و سبک زندگی، نزدیک ترین نیروی اجتماعی ایران به گزاره های مدرنیستی است و از این جهت به طور طبیعی همین طبقه می تواند تکیه گاه جریانات سیاسی تجدّدطلب باشد. کما اینکه حتی در منازعات سیاسی سالهای آغازین انقلاب همین طبقه ( که البته به مراتب کوچک تر از حال حاضر بود ) خاستگاه اغلب هواداران جریانات معارض بود.  

   

امّا این تمام مطلب نیست و در « مورد عجیب محمود احمدی نژاد » این خشم و کدورت وجه دیگری هم دارد. عباس عبدی در فاصله چند روز مانده به انتخابات سوم تیر 84 نامه ای به عطریانفر نوشته بود. ( که متأسفانه در اینترنت نتوانستم پیدایش کنم! اگر کسی آدرسش را پیدا کرد همین جا کامنت بگذارد. ) در آن نامه عبدی گفته بود با توجه به صحنه انتخابات تنها شانسی که برای پیروزی آقای هاشمی داریم این است که در مردم نسبت به احمدی نژاد نفرت ایجاد کنیم . شاید همین خط بود که به آن حجم عظیم تهمت، توهین و تخریب در چند روز منتهی به سوم تیر انجامید. نسبت هایی چون شلاق زن، تیر خلاص زن، فاشیست، متحجر و ایده هایی چون دیوار کشیدن در پیاده رو ها و تعطیل کردن بورس و تغییر نام سمند به ذوالجناح و ... . اتفاقی که عبدی به آن علاقه مند بود تا قبل از انتخابات 1384 به موفقیت چندانی نرسید و حتی بعضاً اثر عکس - در افزایش محبوبیت احمدی نژاد - به جا گذاشت. اما این پروژه به نحوی مداوم طی 4 سال ریاست جمهوری احمدی نژاد هم ادامه یافت و به لطف استمرار 4 ساله موفقیت قابل ملاحظه ای در میان طبقه متوسط جدید تهران نشین کسب کرد. از حق نباید گذشت که خود دکتر، اطرافیان او و بسیاری از ما ( به عنوان هواداران احمدی نژاد ) نیز در مواردی با پاره ای رفتارها و گفتارها به تکمیل پازل مدیران « پروژه تولید نفرت » پرداختیم!

« پروژه تولید نفرت » طی 3 ماه منتهی به انتخابات ریاست جمهوری 1388 به نقطه اوج رسید و اگر چه با زیرکی باور نکردنی دکتر احمدی نژاد امکان گسترش عرضی در ایران پهناور 70 میلیونی را نیافت ولی در جریان مبارزات انتخاباتی به لحاظ عمقی در طبقه متوسط جدید تهران نشین به شدت توسعه پیدا کرد. برای آنها این باور عمیقاً درونی شد که دولت نهم و رییس آن از هر لحاظ بدترین و واجد جمیع رذایل و خصال منفی است. به شیوه سال 84 در این مسیر همه آنچه که می شد احمدی نژاد را با آن مورد اهانت و تحقیر قرار داد، حتی ویژگی های ظاهری و فیزیکی مجدداً مورد استفاده قرار گرفت. 

برای شهروند طبقه متوسط جدید تهران نشین با چنین حال و هوایی، خبر پیروزی قاطع احمدی نژاد در انتخابات چیزی از جنس خبر از دست دادن همه بستگان درجه اول در یک سانحه رانندگی است!! ( برای رعایت قوانین کپی رایت باید بگویم که این تشبیه را ازیکی از برادران هوشمندم، وام گرفته ام ) علاقه مندی به باور نکردن این خبر مهیب ارتباط چندانی با عدم احتمال وقوع یا شواهد مخالف آن ندارد. فریاد فرد داغدیده بر سر حامل خبر: « محاله! ... تو داری دروغ میگی!! » در حقیقت حاکی از عمق اندوه حاصل از دریافت خبر است و پناه بردن موقت به انکار برای به تعویق انداختن مواجهه با داغ توصیف ناشدنی آن. دوستان روانشناسی خوانده بهتر می توانند توضیح دهند در مواردی که این انکار و پرهیز از مواجهه با واقعیت تداوم یابد، چگونه باید مورد تعامل قرار گیرد.

اصل ماجرا. انتخابات دوم خرداد 76، در کنار همه پیامد های ریز و درشتی که داشت، به شکل گیری ذهنیتی در ناخودآگاه جمعی طبقه متوسط جدید تهران نشین منجر شد. این ذهنیت عبارت بود از تصور ( خیلی وسوسه شده ام که بنویسم توهم! ) خود به عنوان تمام یا بخش اصلی ایران و بلندگوی عام و صدای واقعی جامعه ایرانی. این البته درست است که در انتخابات دوم خرداد طبقه متوسط جدید تهران نشین به نحوی مؤثر در رقم خوردن پیروزی تاریخی خاتمی نقش داشت. امّا علاوه بر آنان، رأی 20 میلیونی شامل بخش های وسیعی از حاشیه نشینان و فرودستان شهری، روستائیان، ساکنان بخش ها و شهر های کوچک دور از مرکز و حتی متدینان سنتی و انقلابیون ناراضی ( آمار صندوق های شهرک شهید محلاتی که از یاد نرفته است؟ ) می شد. امّا در عمل این مطالبات طبقه متوسط جدید تهران نشین ( بگذریم که آن هم اقلیتی از این طبقه ) بود که به مثابه « پیام دوم خرداد » تفسیر شد. انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و شکست معین در دور اول و هاشمی در دور دوم به رغم حمایت چشمگیر طبقه متوسط جدید تهران نشین از آنان می توانست به معنای بطلان ذهنیت نادرست بر آمده از دوم خرداد 76 باشد. در وضعیتی طبیعی فردای انتخابات سوم تیر باید این حقیقت روشن می گردید که طبقه متوسط جدید تهران نشین فقط بخشی از ایران بزرگ است و نه همه یا حتی اکثریت آن. ولی آنان با خلق یک افسانه از پذیرفتن این معنا طفره رفتند : افسانه تحریم. « ما نیامده بودیم ... » .

موسوی در انتخابات 22 خرداد 88 در شرایطی که طبقه متوسط جدید تهران نشین تمام هستی خود را بر سر پیروزی او قمار کرده بود، شکست خورد. در مشارکتی فوق تصورات، « افسانه تحریم » دود شد و به هوا رفت. طبقه متوسط جدید تهران نشین به افسانه ای جدید تمسّک کرد : « افسانه تقلّب 11 میلیونی !! »  

شهرمان

روزگاری شهر مـا  ویران  نبود

دین فروشی اینقدر ارزان نبود

 

صحبت از موسیقی عرفان نبود

هیچ صوتی  بهتر  از  قرآن  نبود 

 

 

دختران را بـی حجابی ننگ بود

رنگ چـادر بهتر  از هـر رنگ بود

 

مرجعیت  مـظهر  تـکـریم  بود

حکم او را عالمی تسلیم بود

 

یک سخن بود و هزاران مشتری

آن  هـم  از لوث  قرائت ها  بری

 

هدیه بر رقاصه ها واجب نبود

قدر عالِم کمتر از مـطرب نبود

 

وه ؛ که در سال سیاه دوهزار

کار فرهنگی شده پخش نوار

 

ذهن  صاف  نوجوانان  محل

پر شده از فیلم های مبتذل

 

آدمیت کو؟ دگر آدم کی است؟

آدم  قرن  تمدن  بـرفی  است!

 

پشت  پـا بـر دین زدن  آزادگیست

حرف حق گفتن عقب افتادگیست

 

آخر ای پرده نشین فاطمه

تو برس بر داد دین فاطمه

 

بی تو منکر ها همه معروف شد

کینه توزی با دلی مکشوف شد

 

در به روی فتنه جویان باز شد

دشمنی  با  نایبت  آغاز  شد

 

بی تو دلهامان به جان آمد؛ بیا!

کـاردها  بـر  استخوان  آمد؛ بیا

ای تاریخ بشکند قلمت

 تولد زینب کبری (س) بر همه شیعیان راستین مبارک

ای تاریخ بشکند قلمت اگر ننویسی بر فرزندان خامنه ای چه گذشت...

 

ای تاریخ بنویس سال ۸۸ را ؛بنویس درد های سالی غمبار  را ،بنویس زخم های ۸۸ را ،زخم هایی که بر قلب ها نشست و زخم هایی که سی سال زیر پوسته انقلاب مانده بود و ترکید. تاول های چرک آلودی که بوی تعفنشان دوستان خالص را آزار میداد اما ما در خواب بودیم و به گمان های خوشبینانه...

ای تاریخ بنویس که امسال دیگر طاقت بعضی سر آمد؛

گفتند: بس است دیگر تا کی گشنگی بکشیم و صدا بر نیاوریم. باید فریاد زد از بالا بودن نرخ محرومیت زدایی، باید فریاد زد از این ادم های فریب کاری که دست روستاییان را میبوسند و نمی دانند پرستیژ مقدس است. باید فریاد زد از دست این آدم هایی که هی میخواهند انقلاب صادر کنند کاش به جای انقلاب فرش  صادر می کردند تا هم ما راضی باشیم هم آنها!

ای تاریخ بنویس ۸۸ را. بنویس که شکم ها از مال حرام پرشده است. بنویس که به راحتی میتوان حسین را تشنه کشت و عریان رها کرد . زمان هنوز آمادگی کشتن حسین (علیه السلام) را دارد. بنویس که می خواستند خیمه ها را با آل خدا آتش بکشند.

ای تاریخ عجله کن! بنویس... بنویس که درد ها کشیدیم؛ بنویس که غصه ها خوردیم؛ بنویس که اشک ها ریختیم؛ بنویس که بغض هامان در تاریکی های بیابان های اطراف شهر ترکید و زار زار گریستیم. به یاد مظلومیت حضرت امیر(علیه السلام). تا امسال باور نمی کردیم قساوت های مردم عهدش را اما ای  تاریخ حرف هایت را دیدیم و حس کردیم.

ای تاریخ بنویس که ما امام را ندیده بودیم، نخست وزیرش نبودیم، از او حکم نداشتیم، فرمانده اش نبودیم، اما حس کردیم میراثش به تاراج می رود و مردانه ایستادیم و ناسزا شنیدیم!

بنویس که شهدا و جانبازان این فتنه مظلوم ترین بودند. برای همت تعریف کن اما نگذار غصه بخورد بگو حاجی دشمن سرسخت بود اما به لطف خدا حل شد حاجی حاجی ! حاجی صدا ضعیفه بچه های نسل سوم انقلاب سلام میرسونن حاجی ...

تاریخ اگر کلمه ای کم بنویسی مدیونی! بنویس که سربازان خامنه ای مظلومند. بنویس که نگهداشتن علم انقلاب، ازخود انقلاب سخت تره اما برخی انقلابیون پوسیده اینو نمیفهمن! هی سوابقشون رو میزنن تو سر ما!

 تاریخ از اولش بنویس! بگو که همه شاد بودیم، بگو دست هامون رو به دست هم دادیم تا سال خوبی رو داشته باشیم، بنویس که تبلیغاتمون قشنگ و دوستانه بود، بنویس که نردبون رو برای بچه های ستاد موسوی نگه داشتیم تا بنرشون رو بزننن، بنویس آخر شب ها با هم می نشستیم گپ میزدیم، بنویس که وقتی فرصت تبلیغات تموم شد همه با هم قانون رو رعایت کردیم اما ای تاریخ بنویس که کی به کام هممون زهر کرد! و قس علی هذا...

تاریخ بنویس که دوباره از دست ما نسل سومی ها عصبانی شدند، گفتند: قرار بود امام بره به موزه اینا دارن مانع میشن باید یه کاری کرد اگر یه نسل آگاه به مبانی امام روی کار بیاد فاتحه هممون خوندس!

ای تاریخ بنویس که بزرگان چه خونی به دل ما کردند، بنویس که اونجایی که باید مینشستن پاشدن! اونجایی که باید پا میشدن نشستن!!!

ای تاریخ اصلا اسم ۸۸ رو تو کتابت بنویس جهت عبرت! عبرت برای نسل های آینده عبرت برا خواص آینده!

ای تاریخ بنویس که ۸۸ چنگ و دندان های دشمن زهر خورده ملت دوباره آشکار شد چه خون جگری خوردیم تا فریب کاری سالوس های دموکرات منش! مشخص شد. 

  

ای تاریخ بنویس که در این سال شیعه شرمنده حسین(علیه السلام) شد. بنویس که ایران شرمنده زینب(سلام الله علیها) شد. وای چه مصیبتی بود وای که چه بسا برخی در این مصیبت دق کردند.

بنویس که سربازان خامنه ای در نهایت مظلومیت ایستاده اند تا پای جان. حتی اگر علی بماند و ما، ترس از بیشماری جماعتی در وسوسه شیطان مانده، مارا دو پهلو نخواهد کرد .

ای تاریخ این چند روز باقی مانده را هم بنویس برای سید و مولای ما...  

  

"اى سید ما! اى مولاى ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندک آبروئى هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه‏ى اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولاى ما، دعا کن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب این کشور توئى؛ صاحب این انقلاب توئى؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعاى خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانى بفرما".

حمله ناوی یا اتمی

یک استاد تاریخ داشتیم خیلی جذاب درس می داد  چون سنش بالا بود بیشتر وقایع تاریخ معاصر رو به چشم خودش دیده بود و از زوایه ای فراتر و زیبا تر از متون تاریخی عمق اتفاقات و حوادث رو برامون تشریح می کرد.منم عاشق تاریخ، محو میشدم تو کلماتش

اگر این قانون اعلال تو عربی دبیرستان نبود حتما می رفتم انسانی میخوندم! به عشق تاریخ

این استاد عزیز مدتی هم با مهدی کروبی در یک سلول زندانی بودند و همچنین با خیلی از آقایان ملی مذهبی و اصلاح طلبان و کل جیک و پیکشون رو هم میدونه و بعضی هاشم برا ما گفته!البته یواشکی..

سرتون رو درد نیارم استاد نقل میکرد البته از پدرش چون اون زمان یعنی سال 1332 بچه بوده..

میفرمودند :

مملکت در تب و تاب ملی شدن صنعت نفت بود و مردم دنبال خوندن نطق های مصدق و کاشانی و پی گیری جریان

زمانی که دیگه انگلیس از نوچه های داخلیش ناامید شد و رزم آرا هم به شهدای سبز پیوست!(ای بابا مارو هرکار کنن هی تو فاز سبزاییم) ایران رو تهدید به حمله نظامی کرد و رسما اعلام کرد که ناو جنگی اش در اسکله بوشهر پهلو خواهد گرفت.

پدرم نقل می کرد فردای اون روز رفتم بازار دیدم اکثر مغازه ها بستن و تک و توکی هم دارن میبندن و مردم توی بازار دارن با ترس فرار می کنن. اولش یه کم جا خوردم گفتم شاید اراذل و اوباش ریختن تو بازار اما خبری نبود

رفتم  پیش یه مغازه دار که داشت پول های توی دخل رو میریخت تو کیسه و سلام کردم. 

سلام حاج آقا

سلام تعطیلیم آقا تعطیل

چرا؟ چیزی شده؟طاعون اومده مگه همه در میرن؟

برو بابا تو هم خوابیا مگه خبر نداری؟

از چی؟

ناو جنگی انگلیس تو بوشهر پهلو گرفته همین امروز فرداست که تهران رو بگیرن لعنت به این مصدق بابا نفت ملی میخوایم چیکار!

بابا اینا همش بلوفه غلط کرده انگلیس

برو بابا کلت داغه برو زنو بچه ات رو وردارد برو شمال سمت شوروی!

بابا به فرض که بیان تو بوشهر کو تا برسن به تهران!

آقا برو اونور میخوام درو ببندم

حاجی بازاری با سرعت از مغازه اش دور شد و در خیابان بازار مورچه هم پرنمی زد!

اکنون ایران سال 1389

رئیس جمهور قدرت نظامی جهان، ایران رو تهدید به حمله اتمی میکنه مردم پای تلویزیون همه با هم به شیوه برره ای می خندن! 

ای بابا شما مگه عقل ندارین بابا این اوباماست رئیس ابرقدرت دنیا میزنه ها عینه هیروشیما دود میشیم تو ناکازاکی سرخ میشیما! ای خدا از دست این مردم! 

اصلا بمب اتمی شاید نمیدونید چیه؟ ها؟بابا از اون ناوی که بابا هامون از ترسش در رفتن خیلی بدتره ها... 

ای بابا بازم میخندن!

فردا همه دارن عین روزای قبل میرن سرکار، بچه ها تو سرویس مدرسه میخونن و سر راننده رو درد آوردن، کرکره مغازه ها میره بالا و همسایه ها صبح جدید رو به هم تبریک میگن

میرم سمت یه مغازه دار

 

سلام صبح شما بخیر

سلام آقا

آقا میشه بپرسم چرا امروز مغازه رو تعطیل نکردین؟

آخه چرا تعطیل کنیم؟

آخه دیشب اوباما ایران رو تهدید به حمله اتمی کرد

خب؟

نمی خواید در برید؟

مغازه دار غش میکنه از خنده و من هاج و واج...

به یه دانشجو میرسم

سلام مهندس

سلام بابا مونده تا مهندس

میگم مهندس جون داری میری دانشگاه؟

آره امتحان دارم

مگه امتحانا برگزار میشه؟

چرا نشه؟

آخه اوباما ایران رو تهدید اتمی کرده

آره شنیدم ،غلط کرده! ببخشید من دیرم شد  

و مهندس آینده دوان دوان رفت و من ماندم و تفاوت های این دو تاریخ!

آیا قدرت ابرقدرت های جهان کمتر شده و یا ما شجاع تر شده ایم .شایدم حمله اتمی دردش کمتر از حمله ناویه! 

هرچیزی که هست این ایران عزیز و اسلامیه با اقتدار و با مردمی با دل شیر مردمی که لشکر فولادین حضرت منجی (عج) خواهند بود. این است دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی

عکس/ بچه هایی که روی آمریکا را کم کردند

بچه هایی که روی آمریکا را کم کردند  
ابر تا بارانتان رانده است، ای بسیجی های کوچک سال! 
 مرگ در آغازتان مانده است، ای بسیجی های کوچک سال!  

 

جانم فدای ایران اسلامی

 

 

نه عزه نه لبنان جانم فدای ایران

استقلال آزادی جمهوری ایرانی

شعارهایی که رگه های پان ایرانیسم را به وضوح می توان در آن مشاهده کرد.

جنبش های نسیونالیستی همه و همه ساخته دست استعمار است تا مانع از اتحاد جوامع و ملت ها بر سر اهداف مشترک و آرمان های بلند شود.جنبش های پان ترکیسم و پان عربیسم دقیقا بدین منظور طراحی شده و فعالیت میکنند.

در این میان ایران پهناور به دلیل حضور امتی با نژاد های گوناگون و گویش های شیرین متفاوت کمتر زمینه را برای رشد عقاید ناسونالیستی ایرانی داشته است.از مهمترین دلایل عدم توفیق این جنبش ها در ایران اعتقاد مردم کشورمان به اسلام است. زیرا درصد بالایی از ملت مسلمان ایران هویت اسلامی و ایرانی خود را جدای از هم نمیدانند. بلکه هویت خود را اسلامی ایرانی میدانند.

این خود دلیل محکمی است که فراگیری حس ناسیونالیستی ایرانی یا آریایی را تحت الشعاع قرار داده است. اما دشمن هنوز به این گزینه فکر میکند و طراحی میکند.میهن پرستی و عشق به خاک مفاهیمی هستند که به خودی خود زیبا و قابل احترام هستند اما نقطه مهم این است که جنبش های ناسیونالیست به دنبال اصل شدن نژاد بر همه فاکتور های دیگر هستند. یعنی اگر در خیابان دیدی که فرد عربی از یک ایرانی به شدت کتک می خورد وظیفه نژادی تو این است که تو هم آن عرب را مورد عنایت قرار داده و وظیفه خود را  نسبت به نژادت انجام دهی!

این اصل که ماهیت توحشی و جنگلی آن اظهر من الشمس است نه تنها در تمانی دین های توحیدی نفی شده بلکه تمامی گروههای آزادی خواه جهان و تاریخ با این تفکر به شدت مبارزه کرده اند.

در کدام مکتب آزادی خواه و بشر دوستانه تاکید میشود که اگر خودت مشکلات داری بگذار همسایه ات در گرسنگی بمیرد.

اگر مظلومی دیدی بیخیال شو و به مشکلات خودت برس. نعره کشان میهن پرست و یقه پاره کن های وطن با چه توجیهی ابتدایی ترین اصول انسانی را که تمامی پیامبران و آزادی خواهان جهان بر آن تاکید کرده اند زیر پا میگذارند؟

فعالین عرصه پان ایرانیسم با تاکید بر نژاد آرایایی و قدرت و شوکت دربار ایران باستان سعی در زنده کردن این تفکر در ایران یا حتی در بخشی از جامعه دارند.در حالی که هر درو فرض و اساس این نظریه بر اوهام

است.

1. ایا کسی در ایران هست که بتواند ثابت کند نژادش آریایی اصل مانده است؟ ایران پهناور ما یا همان فلات تاریخی ایران مجموعه ای از انواع قوم ها و ملت ها بوده است. فارس و عرب و مغول و هندی و... امتزاج این ملت ها آنقدر وسیع بوده است که چیزی از آن آریایی نمانده است. 

2. آیا سلسله سراسر ظلم و طبقاتی ساسانی جایی برای دفاع دارد؟ ملت محرومی که زیر فشار سلاطین و موبدان در حال شکستن بودند.ظلم بی حد و تبعیض وحشتناک دربار عرصه را بر مردم آزادی خواه ایران تنگ کرده بود.

این گروه سعی دارند پس از تبلیغات وسیع و جذب جوانانی که بر اساس تمایلات جوانی سعی در گریز از دستورات دینی را دارند، به آرامی در جامعه نفوذ کرده و به جایگاهی اجتماعی دست پیدا کنند.

شعار های زیبا و عوام فریب میهن پرستی و عشق به وطن چهره کثیف استکباری سردمداران اصلی جنبش های ناسیونالیست را مخفی کرده است.وظیفه جوانان هشیار و بابصیرت ایران اسلامی مبارزه با این افکار سخیف و کوته بینانه است.

سوالات استخدام در جنبش سبز

روز قدس آخرین جمعه ماه مبارک رمضان است " منظور از "ماه رمضان" در عبارت بالا چه ماهی چیست ؟

- ماهی مثل باقی ماه ها است
- ماهی است که در روز مکلفین باید در هنگام ظهر افطار کنند
- ماهی است که باید با آب معدنی در آن راهپیمایی کرد
- ماهی است که در آن همه به هم مَحرم می شوند
وقتی در روز قدس شعار می دهند "مرگ بر اسرائیل" منظور چه کشوری است ؟
- روسیه
- چین
- فلسطین اشغالی
- همه موارد
چرا به نیروی انتظامی باید سنگ پرتاب کنیم ؟
- چون نمی گذارند ما حق مردم را ادا کنیم
- چون لباس سبز ما را تقلید می کنند
- چون به کسی کاری ندارند
- چون باید سنگ ها را به دورترین نقطه پرتاب کرد تا مردم خدایی ناکرده زمین نخورند
فلسفه کف زدن در راهپیمایی روز قدس چیست؟
- چون باید خودمان را تشویق کنیم
- چون ما نژاد برتریم باید به خودمان روحیه بدهیم
- چون یکی وسط می رقصد
- چون یکی گفت :دست دست
چه چیزهایی راباید در راهپیمایی روز قدس حتماً همراه داشت؟
- برگ درخت ،شاخه درخت ، پوست درخت سبز، گل سبز، سبزه
- شال سبز، گل سر سبز، تی شرت سبز، دست بند سبز
- آب معدنی ، خوراکی ، بیسکوییت ،پیتزا برای نهار ، رژ لب
- همه موارد صحیح است
بردن چه چیزهایی حرام است ؟
- جا نماز
- زیر انداز برای نماز
- پلاکارد برای حمایت از مردم فلسطین
- پرچم ایران
از مستحبات روز قدس چیست ؟
- کشیدن سیگار
- جویدن آدامس
- لاک زدن و آرایش کردن
- تشکیل زنجیره انسانی خواهر و برادری
چطور طرفداران جنبش سبز را شناسایی کنیم ؟
- باید ببینیم که جسم سبزی دارد یا نه ؟
- از او می پرسیم که پارچه سبز دارد یا نه ؟
- پارچه سبزی به او می دهیم تا ببینیم آن را می گیرد یا نه ؟
- همه موارد
اگر مورد بالا جواب نداد چه کار باید کرد ؟
- می بینیم که چه کسانی به راهپیمایان فحش می دهند
- چه کسانی دست و سوت می زنند
- چه کسانی پرچم فلسطین و حزب الله را آتش می زنند
- چه کسانی سنگ پرتاب می کنند
وقتی کسی انگشتانش را به علامت V نشان می دهد منظور چیست ؟
- دوم شدن در انتخابات
- آوردن نمره هفت و مردود شدن
- هفتاد و دو شهید جنبش سبز
- همه موارد
مسیرهای راهپیمایی در روز قدس کدام است ؟
- میدان هفت تیر تا بلوار کشاورز، پارک لاله
- میدان ولیعصر ، خیابان مطهری، خیابان فاطمی، پارک لاله
- خیابان کریم خان ، بلوار کشاورز، پارک لاله
- پارک لاله  
 
در صورت داشتن بیش از 5 غلط در این آزمون باید فرد آزمون دهنده در چند تجمع غیر قانونی شرکت کرده و یا در کلاس های فشرده جنبش سبزِ سبزِ سبز اندیش شرکت کند تا بلکه نمره قبولی را کسب کند .   

با خط لب بنویس-

 برگرفته از وبلاگ http://24tir.ir/wordpress/myLDlinker.php?url=1233

 

دیروز یکی از دوستانم که در آزمون جامعة الزهرا شرکت کرده بود، پرسید:
ـ جامعه محیطش بسته‌س؟
ـ نه
ـ یعنی میشه آرایش کرد؟
ـ چی؟!!!
ـ آرایش. میشه آرایش کرد؟
ـ جامعة الزهرا رو میگی دیگه؟!!!
ـ آره، نمی‌ذارن آرایش کنید؟

استاد دانشگاهمان می‌گفت:
توی دانشگاه‌های درست و حسابی آمریکا و اروپا، آرایش کردن و همراه داشتن لوازم آرایش ممنوعه. چون دانشگاه جای درسه. نه چیز دیگه.

یک خاطره از دانشگاه خودمان:
استاد: اینجا رو غلط نوشتی، درستش کن.
(دانشجو دارد کیفش را به هم می‌ریزد.)
استاد: خودکار پیدا نکردی؟ با خط لبت بنویس!

تصورش را بکنید به دانشجوهای ما بگویند آرایش کردن ممنوع!
کوی دانشگاه‌هاست که طغیان خواهد کرد..
و فریاد‌های «ما آزادی می‌خواهیم» است که بلند خواهد شد..
و ...
اجازه بدهید ادامه ندهم!

بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم کشورهای پیشرفته نشسته‌اند و به حال ما جهان سومی‌ها می‌خندند که داریم فرهنگ و تمدن و آزادی را توی این کیف‌های آرایشی جستجو می‌کنیم.

و من چقدر خوشحالم که جامعة الزهرا جای درس خواندن است نه چیز دیگر...
 

فراخوان سبز

دلیل جالب برای انتخاب روز 13 بدر برای اعتراض!
یعنی من کشته مرده دلیل چهارم و پنجم‌شونما! «سپاه الان سوریه هست» فکر کردن مثلآ سپاه ، تمام نیروهاشو اعزام کرده سوریه و دیگه تو ایران نیرو نداره! عقل هم چیز خوبیه به خدا!
جالبه که اینا با هو کردن به هم روحیه می‌دن!
خداروشکر که خداوند ، دشمنان ما رو از احمق‌ها قرار داده ...