ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سایهات بر سرم مستدام باشد. این هوای دوری تو، خیلی آلوده است.
با هجوم بیرحمانه شهوات چه کنم؟ با کدام جان و قوّه از پس دسیسه نفس برآیم؟
کجا میتوانم پشت شیطان شیّاد را به خاک بمالم؟ تو باید بالای سرم باشی!
من آقا بالاسر میخواهم، وگرنه همه چیز خراب میشود! روزگار بیتو زیستن، آخرالزّمان است.
رمق و تاب و توان من هم به آخر رسیده، عمر منتظران هم به خطّ پایان نزدیک میشود
قطحی آمده، آبِ چشمها هم ته کشیده است .
نهر حیا هم دیگر خشک شده، باغ غیرت همهاش آفت زده، ذخیره اخلاق هم دیگر دارد تمام میشود... میبینی انگار آخرالزّمانی، آخر همه چیز است؛ ولی فدایت شوم! تو که آخرِ سخاوتی، تو که نهایت حیایی، تو که غایت غیرتی، تو که دفینه فتوّتی، نمیشود به همین زودی این «آخرالزّمان» شقاوت را به «اوّل الزّمان» سعادت پیوند بزنی؟ نمیشود این غیبت را به سرور ظهور پایان دهی؟ نمیشود آغازی بر این پایان بنویسی؟ نمیشود؟...
سلام وبلاگ خیلی خوبی داری اگه میشه منو به اسم (بوسه های عاشقونه) لینک کن بعد خبر بده تا با چه اسمی لینکت کنم ....
مرسی ...
شما لینک شدین