هنوز بوی دودِ غلیظِ لاستیکِ سوخته، جایش را کاملاً به عطرِ یاس و اسپند و گلاب نداده بود؛ هنوز سوزشِ گازِ اشکآور، جایش را به لبخند و بوسه نداده بود؛ هنوز شعار و فریاد، به سرود و سرور تبدیل نشده بودند که دوباره اتفاقی تازه، ما را به کارزار فرا خواند.
کوچهها و خیابانها برایمان شده بود میدان مبارزه؛ اما حالا دشتهای عطشناکِ جنوب، با همه عظمتشان غیرت ما را امتحان میکردند. حالا دیگر فریاد کافی نبود، از مشت کاری برنمیآمد، اعتراض و دیپلماسی و سیاست خارجی، دستشان کوتاه بود. باید سلاح، به دست میگرفتیم و گرفتیم؛ باید صبر بیشتری میکردیم و کردیم؛ باید خون بیشتری میدادیم و دادیم. حالا ما با دشمنی میجنگیدیم که پشتش را به یک دنیا گرم میدید؛ اما غم اسارت در غربت را هنوز نچشیده بودیم. نمیدانستیم اسیر عدهای درنده انساننما بودن یعنی چه؛ نمیدانستیم از دردِ زخم و شدت عطش و ضعف در میان شهری شلوغ، مُردن یعنی چه؛ باورمان نمیآمد این همه تیرگی. در دلمان نمیگنجید اینقدر سنگدلی، اصلاً به ذهنمان خطور نمیکرد تصویری چنین ننگین از انسان؛ امّا هر چه بود گذشت و فصل رهایی در آغوشمان کشید.
افزایش اسرای عراق نسبت به ما، آنها را به این فکر واداشته بود که طرح تبادل اسرا را بپذیرند؛ بنابراین در 24 فوریه 1986 میلادی، قطعنامه 582 به تصویب رسید و در بند 4 آن مقرر شد هر دو کشور، با همکاری کمیته بینالمللی صلیب سرخ در امور اسرای جنگی، هر چه زودتر تبادل اسرا را آغاز کنند.
در همین حین مجلس شورای اسلامی در تاریخ 13/9/68 مصوبهای را تنظیم کرد که طی آن در 22 مرداد سال 69، ستاد رسیدگی به امور آزادگان تشکیل شد و همه چیز برای استقبال از کبوتران زخمی و خسته وطن آماده شد.
اولین گروه آزادگان سربلند، در 26 مرداد سال 69 به میهن بازگشتند و شور و خاطرات پیروزی انقلاب را در یادها زنده کردند. در طی 8 سال دفاع مقدس، 45 هزار رزمنده به اسارت ارتش تجاوزگر عراق درآمدند؛ ولی فقط 40هزارتن از آنها به میهن بازگشتند. شماری از این افراد، به علت همکاری نکردن ارتش عراق با صلیب سرخ و عدم اعلام آمار دقیق اسرای ایرانی، مفقودالاثر شدند که وضعیت تعدادی از آنها تا به حال معلوم نشده است. شمار دیگری هم از این اسرا، زیر شکنجههای وحشیانه و ددمنشانه ارتش عراق و یا به علت عدم رسیدگی پزشکی و بهداشتی در زمان مجروحیت به شهادت رسیدند.
سالروز ورود عزت مندانه ازادگان عزیز را به میهن اسلامی گرامی میداریم
