شهدا

این رسم ما نبود که ز باران جدا شویم . 

 در هجوم وحشت شب بی صدا شویم این عهد ما نبود که در انتهای راه .  

ما بین کوچه ها تک و تنها رها شویم آن روزها که شوق شهادت به سینه بود. 

 توفیقمان نبود که شبیه شما شویم رفتید تا همچو پرستو رها شوید .  

ماندیم ما که همنفس سرفه ها شویم ای کاش می شد از لبتان ساغری زنیم .  

تا همنشین و هم نفس آل عبا شویم رفتید خوش به حال شما یادمان کنید .  

شاید که با نسیم دعاتان دوا شویم  

زندگی

زندگی مسابقه و امتحانیه که با تقلب در اون ؛

فقط بازنده میشیم .

تلنگر

برخی از پدر و مادرها همه چیزشان را صرف فرزندانشان می کنند، به جز وقت خود را. 

براستی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نباید در توهین‌های روحانی به منتقدان گیر کرد و متوقف شد.

باید مدام از روحانی تحقق وعده‌های اقتصادی که به مردم داده است را مطالبه کرد.

باید مدام از روحانی پرسید مگر شما نمی‌گفتید و نمی‌گویید که احمدی‌نژاد و وزرا و مدیرانش کارنابلد و کوتوله و سرباز بودند و مشکلات کشور ناشی از سوءمدیریت آنهاست اما شما اهل تدبیر هستید و ژنرال‌ها و کاردان‌ها را سر کار می‌آوردید و برای حل مشکلات کلید دارید و می‌دانید چگونه کشور را مدیریت کنید؟! 

 

پس چرا نه در پایان 100 روز اول که پس از یک سال هم مشکلات اقتصادی که رفع آن را وعده داده بودید، حل نشد؟!

چرا امروز برخلاف وعده‌‌های انتخاباتی شما، نه چرخ سانتیریفیوژها می‌چرخد و نه چرخ زندگی مردم؟!

چرا نگذاشتید ارز ارزان شود؟!

چرا برخلاف وعده شما، خودرو را گران کردید و وزیر صنعت شما با کاهش قیمت آن مخالفت می‌کند؟!

چرا مسکن مهر را بر خلاف وعده‌ای که به مردم داده بودید، تعطیل کردید و هنوز هم جایگزینی برای آن معلوم نکردید؟!

چرا شما وعده مبارزه با رانت و فساد دادید اما در همین سال اول دولت شما باید شاهد اعطای رانت 3 هزار میلیارد تومانی به یک بدهکار هزار میلیارد تومانی باشیم و از طرف دیگر به خاطر تعلل و کم‌کاری‌های دولت شما، دادگاه لاهه، ایران را در پرونده کرسنت به گفته وزیر صعنت، 18 میلیارد دلار یعنی 54 هزار میلیارد تومان جریمه کند؟!

چرا چرخ تولید نمی‌چرخد و بیکاری افزایش یافته است؟!

چرا از یک طرف وعده دادید هدفمندی یارانه‌ها را ادامه می‌دهید اما از طرف دیگر با تهدید و تحقیر به مردم فشار آوردید که از یارانه انصراف دهند؟!

چرا چرا چرا...

اگر می‌گویید خراب‌کاری قبلی‌ها به این زودی‌ها درست نمی‌شود، پس چرا با وعده 100 روزه رأی مردم را به سمت خود جلب کردید؟!

اگر می‌گویید آن‌زمان که این وعده را دادید، به درستی از اوضاع مملکت و خرابی‌ها مطلع و باخبر نبودید، پس این همه سال در عالی‌ترین سطوح مدیریتی نظام که قاعدتاً باید کاملاً و حتی بیشتر از خیلی مسئولان دیگر از اوضاع و احوال کشور باخبر باشید، چه می‌کردید؟! 

برگرفته از صفحه اجنماعی : آقای سید محسن میر هاشمی

عید بر همگان مبارک

کم کم غروب ماه خدا دیده میشود
صد حیف این بساط که بر چیده می شود
در لحظه های آخر این ماه مغفرت
خوشبخت آن کسیست که بخشیده می شود
پیشا پیش عیدسعید فطر مبارک

قدس

به بهانه روز جهانی قدس

International al-Quds Day

در این عصر... عصر نور و خورشید، عصرى که انسان یک پا را در ماه و دیگرى را در زهره گذاشته و امید دارد که خورشید را هم در بغل بگیرد و عصرى که مشعلهاى آزادى را بر سر چهار راه‏ها و معابر نصب کرده و به قول خود واضع (حقوق انسان) است، شاید این بزرگترین جنایتى است که تاریخ در ادوار مختلف به خود مى‏بیند، که یک مشت افراد بى‏هویت و مجهول، یک ملّت با فرهنگ را که پایه‏هاى تمدّنش در اعماق قرون فرو رفته است از خانه و آشیانه‏اش آواره کند، دنیا هم با دستى مشعل آزادى را بلند نموده و با دست دیگرى از جنایات آنها (یهود) دفاع مى‏کند!

خوب است تاریخ نویسان به اینجا که مى‏رسند، چند صفحه را با رنگ سیاه و غلیظى پر کنند و بگذرند، زیرا این لکه ننگ و عار هرگز پاک نخواهد شد و این جنایت، جنایت همه ما انسانهاى این عصر و زمان است.

و شاید انسانهاى آینده بر ما و افکار ما لبخند بزنند و با یک دنیا دهشت بگویند: چگونه آنها بخود اجازه دادند که آن عصر را عصر نور بخوانند در صورتى که ظلمات قلبهایشان را از هر طرف سخت احاطه کرده است؟

چگونه آن عصر را عصر نور گفتند و حال آن که یک میلیون انسان را آواره کرده‏اند و در یک صحراى بى‏آب و علف جاى داده و دور آنها را حصار کشیده و نام عصر و زمان خود را هم عصر نور گذاشته‏اند! چنین عصرى عصر ننگ است نه عصر نور.

(بلفور) که واضع اساس اسرائیل به شمار مى‏رفت چنین تصریح مى‏کرد:

(نباید حقوق مدنى و سیاسى ودینى طوائف غیر یهودى مهدور شود)، امّا یهود چنین خواستند که عربها از این به بعد باید خیمه‏هاى خود را برچیده و از همان راهى که آمده بودند به محل خود باز گردند. و براى این خواسته خود بیش از1000000 انسان را آواره کردند، آوارگانى که تا به امروز سرگردان بیابانها هستند و هزارها نفر آنها در اثر بى‏غذائى نابود شده‏اند. و این براى نخستین بار در تاریخ بود که عده‏اى بعنوان (آوارگان) به وجود آمدند.

 به آمارى که مؤسسه پناهندگان بین‏المللى در سال1960 تهیه نموده توجه کنید:

 آمار نشان مى‏دهد که تعداد 1.120.919 نفر پناهده تا سال1960م، از مؤسسه پناهندگان بین‏المللى چنین بهره‏مند مى‏شدند:

 تغذیه42.1٪ .
تعلیم 24.8٪ .
امور اجتماعى 2.2٪ .
امور بهداشتى 7.5٪ .
محلهاى اسکان 2.2٪ .
اینها آمار پیش از تجاوز (1967م) اسرائیل است فقط: 1.120.919 پناهنده و آواره!

عجیب آن که در مدّت4 سال یعنى از سال1948 تا سال1952 سازمان ملل متحد5 نوبت با تصویب قطع‏نامه‏اى بازگشت پناهندگان را تأیید نمود و بازگشت آنها را حقّ شرعى و قانونى دانست، ولى اسرائیل در هر5 نوبت با آن مخالفت کرد و سازمان ملل هم عملاً به وعده خود وفا نکرد.

در این ماجراى اسف‏انگیز سازمان ملل (نیروى صلح) تشکیل نداد و هم‏پیمانان مسلمان هم کوچکترین کمک اساسى را به اعراب نکردند بلکه دولتهاى بزرگ هم که داعیه رهبرى جهان آزاد را دارند، هیچگونه پشتیبانى را از مردم مظلوم تجاوز شده فلسطین و هم‏چنین توده‏هاى زجر دیده پناهنده ننمودند.



اى دنیا آیا مى‏شنوى؟ آیا تأیید مى‏کنى؟

و آیا وقت بیدارى هنوز نرسیده است؟!

کدام دیده بر مظلومیت این ملت آواره گریسته است؟

کدام دست به حمایت آنان، از آستین همت و غیرت بر آمده است؟

خون جوانان فلسطینی،حنای سران سیاست باز و کینه توز را بی رنگ می کند...

دوست من!

ببین...

ودرک کن "روز جهانی قدس" را...

قدسی که از آن ماست، باور داری؟

اجازه نده بدخواهان دست به حریم اندیشه ات ببرند، آنان یک لحظه هم بیکار نمی شینند!

به ندای دلت گوش کن:

"اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید"

دیدی چه لکه ی ننگی گذاشت بر پیشانیمان شعار "نه غزه نه لبنان" ...!!!

بیدار شو و چشمانت را باز کن

هیچکس تو را وادار نمیکند

اینجا نه کیک می دهند و نه ساندیس!!!

اینجا شرف و غیرت هموطنان من "فروشی نیست"

تصمیم با توست

چه می کنی؟

 صبح پیروزی نزدیک است

روز قدس


کافی است زنده بمانی

آرام سرفه کن! مبادا آدم برفی‏ها، صدایت را بشنوند!
تو باید زنده بمانی؛ زندگی‏ات هر قدر هم که به مرگ نزدیک باشد، باید زنده بمانی! زندگی‏ات هرقدر هم که سخت باشد، به مرگِ آنها نزدیک است. اصلاً تو کافی است زنده باشی، تا آنها بمیرند؛ کافی است نامت بر تارک نقشه جهان بدرخشد تا در کنارش، هیچ نام بیگانه‏ای نباشد!
 
کافی است فلسطین باشی؛ هرچند زخمی، تا اسرائیل نباشد. هیچ ستاره شش‏زاویه‏ای نمی‏تواند با وجود نورافشانی خورشید، پیدا باشد. 
 

مبادا آرزوهایت را بادهای زهرآلودی که از سمت غرب می‏وزند، آلوده کنند؛ تا با خیال راحت، زیتون‏هایت را از ریشه بکنند، کودکانت را پیش از فریاد بکشند، مردانت را پیش از انفجار به گلوله ببندند و زنانت را در سپیده‏دم بدزدند.


چرا تو؟


بادهای سیاهی که از دور می‏وزند، فقط بادند؛ فقط کولی‏اند؛ کولی‏هایی که به دنبال خانه می‏گردند و می‏خواهند طلسم آوارگیِ‏شان را روی سر تو بشکنند.

انگار دیواری کوتاه‏تر از دیوار تو پیدا نکردند که بتوانند دیوارهای بلندشان را بلندتر نشان بدهند!

از پشت پنجره‏های دودی هولوکاست‏های وهم‏آلود، نعره می‏زنند و دستشان را روی گلوی تو می‏فشارند و دهان کودکانت را با بمب می‏بندند. 
 
اما چرا تو؟چرا به آلمان نمی‏روند تا حقشان را از اجداد نازی آلمانی‏ها پس بگیرند؟ چرا در آغوش کاباره‏های کثیفشان در اروپا لم نمی‏دهند و دست از سر مساجد تو برنمی‏دارند؟! چرا در دود کافه‏های شب‏آلود غرب محو نمی‏شوند؟! چرا ساکت نمی‏شوند؟!
 

چرا این بادهای سرگردان، این کولی‏های آواره از زمان موسی تا امروز، بیشتر از حقشان را از زمین و آسمان می‏خواهند؟ کاش دوباره موسی به سوی قومش باز می‏گشت، تا ببیند این‏بار به سراغ کتاب رفته‏اند و واژه واژه تورات را تحریف کرده‏اند! کاش برمی‏گشت، تا ببیند خاخام‏های مشکی‏پوش آئینش فتوای جواز قتل کودکان مسلمان را می‏دهند!

شب قدر

شب قدر است. 

 شب سرنوشت، شب ارزش، شب تقدیر بر یک انسان نو، آغاز فردایی که تاریخی نور را بنیاد می‌کند. 

 این شب از هزار ماه برتر است، شب مشعری است که صبح عید قربانی را در پی دارد و سنگباران پرشکوه آن سه پایگاه ابلیسی را! شب سیاهی که در کنار دروازه منی است، سرزمین عشق و ایثار و قربانی و پیروزی! و تاریخ همه این ماه‌های مکرر است، ماه‌هایی همه مکرر یکدیگر، سال‌هایی تهی و عقیم، قرن‌هایی که هیچ چیز نمی‌آ‏فرینند، هیچ پیامی بر لب ندارند، تنها می گذرند و پیر می‌کنند و همین و در این صف طولانی و خاموش، هر از چندیشبی پدیدار می‌گردد که تاریخ می‌سازد، که انسان نو می‌آفریند و شبی که باران فرشتگان خدایی باریدن می‌گیرد، شبی که آن روح در کالبد زمان می‌دمد، شب قدر! شبی که ازهزار ماه برتر است، آنچنانکه بیست و چند سال بعثت محمد، از بیست و چند قرن تاریخ ما برتر بود. سال‌هایی که آن «روح» برملتی و نسلی فرود می‌آید از هزار سال تاریخ وی برتر است. و اکنون، براندام این اسلام اسلکت شده، برگور این نسل مدفون و برقبرستان خاموش ما، نه آن روح فرود آمده است، سیاهی و ظلمت و وحشتشب هست، اما شب قدر؟ شبی که باران فرو می‌بارد، هر قطره‌اش فرشته‌ای است که بر این کویر خشک و تافته، در کام دانه ای، بوته خشکی و درخت سوخته‌ای و جان عطشناک مزرعه‌ای فرو می‌افتد و رویش و خرمی و باغ و گل سرخ را نوید می‌دهد. چه جهل زشتی است در این شب قدر بودن و در زیر این باران ماندن و قطره‌ای از آن برپوست تن و پیشانی و لب وچشم خویش حس نکردن، خشک و غبار آلود زیستن و مردن! هرکسی یک تاریخ است. عمر، تاریخ هر انسانی است و در این تاریخ کوتاه فردی، که ماه‌ها همه تکراری و سردوبی معنی می گذرد، گاه شب قدری هست و درآن از همه افق‌های وجودی آدمی فرشته می‌بارد و آن روح، روح القدس، جبرئیل پیام‌آور خدایی برتو نازل می‌شود و آنگاه بعثتی، رسالتی، و برای ابلاغ، از انزوای زندگی و اعتکاف تفکر و عبادت وخلوت فراغت و بلندی کوه فردیت خویش به سراغ خلق فرود‌آمدنی و آنگاه، در گیری و پیکار و رنج و تلاش و هجرت و جهاد و ایثار خویش به پیام! که پس از خاتمیت، پیامبری نیست، اما هر آگاهی وارث پیامبران است! آن «روح» اکنون فرود آمده است، در شب قدر بسر می‌بریم. سال‌ها، سال‌های شب قدر است، در این شبی که جهان ما را در کام خود فرو برده است و آسمان ما را سیاه کرده است، باران غیبی باریدن گرفته است، گوش بدهید، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را می‌شنوید، حتی صدای روییدن گیاهان را درشب این کویر می‌توان شنید. سلام بر این شب، شب قدر شبی که از هزار ماه، از هزار سال و هزار قرن برتر است، سلام، سلام،سلام،... تا آن لحظه که خورشید قلب این سنگستان را بناگاه بشکافد، گل سرخ فلق برلب‌های فسرده این افق بشکفد و نهر آفتاب بر زمین تیره ما ... و بر ضمیر تباه ما نیز جاری گردد

جلول ماه مبارک رمضان مبارک

حلول ماه مبارک رمضان رو به همتون تبریک میگم

دلتون رو خونه تکونی کنید این بهترین فرصته

ازش درست استفاده کنید دوستای خوبم

 

درد دل



بچه که بودیم "دل دردها" را به زبان گریه میگفتیم

 همه میفهمیدن...


اما الآن که بزرگ شدیم "درد دلها" را به هر زبانی میگوئیم،

کسی نمیفهمد!!!