ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

نه‌کلاهک نه‌کلاه !

قبل از ورود به موضوع اصلی یادداشت پیش‌روی اشاره به این نکته ضروری است که توده‌های عظیم مردم و تقریبا همه جریانات سیاسی صرفنظر از سلیقه‌های متفاوتی که دارند، در ضرورت برخورداری ایران اسلامی از فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای و دستاوردهای پیرامونی آن اتفاق نظر دارند و پیروزی و موفقیت تیم مذاکره‌کننده کشورمان - چه تیم‌های قبلی و چه تیم کنونی - را در آوردگاه چالش هسته‌ای آرزو می‌کنند و البته در این میان اصحاب - اندک و کم‌شمار - فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 حساب جداگانه‌ای دارند... و اما؛
1- توافقنامه ژنو در فاصله کوتاهی بعد از امضای آن از سوی طرفین مذاکره‌کننده با برداشت‌ها و اظهارنظرهای «متفاوت» در داخل کشور و «متضاد» از جانب حریف بیرونی روبرو شد. تا آنجا که امروزه درباره توازن میان آنچه داده‌ایم و آنچه گرفته‌ایم، ابهامات و تردیدهای جدی پدید آمده است. به عنوان مثال، یکی از خطوط‌ قرمز اصلی ما که طی 10 سال گذشته بر آن اصرار ورزیده‌ایم، به رسمیت شمردن حق غنی‌سازی در داخل کشور و با تعریف روشن و صریح ماده 4 معاهده NPT بوده است. دراین‌باره تیم مذاکره‌کننده کشورمان تأکید می‌ورزد که در توافقنامه ژنو حق غنی‌سازی ایران به رسمیت شناخته شده است ولی از سوی دیگر حریف با صراحت اعلام می‌کند که این حق در توافقنامه نیامده و به رسمیت شناخته نشده است. مسئولان هسته‌ای کشورمان در توضیح این تناقض می‌گویند که ادعای حریف مصرف داخلی دارد و مقامات آمریکایی برای راضی کردن مخالفان داخلی خود به اینگونه ادعاهای بی‌اساس روی آورده‌اند. این توضیح اگرچه خالی از واقعیت نیست ولی نمی‌تواند پاسخ قابل قبولی تلقی شود، چرا که ادعاکنندگان، افراد عادی و یا رسانه‌ها نیستند، بلکه این ادعاها از سوی بلندپایه‌ترین مقامات مذاکره‌کننده حریف مطرح می‌شود مقاماتی نظیر اوباما رئیس‌جمهور، جان‌کری وزیرامورخارجه، وندی شرمن مذاکره‌کننده ارشد آمریکا، وزیرخارجه فرانسه، نخست‌وزیر‌انگلیس و... بنابراین چگونه می‌توان پذیرفت ادعای آنان فقط مصرف داخلی داشته باشد. چرا که متن توافقنامه منتشر شده است و برای افکار عمومی طرف مقابل پوشاندنی و انکارکردنی نیست، و از سوی دیگر مقامات حریف از این نکته بدیهی به خوبی آگاهند که اگر ادعای خلاف واقع کرده باشند از سوی افکار عمومی ملت‌هایشان و از جمله مخالفان سیاسی خود مورد بازخواست قرار می‌گیرند، زیرا مخالفان داخلی آنها نیز توان مراجعه به متن توافقنامه و درک محتوای آن را دارند. پس ماجرا چیست؟!
این فقط یک نمونه بود و نمونه‌های دیگری از تناقض و تضاد میان برداشت طرف خودی و حریف از توافقنامه یاد شده وجود دارد که به طور طبیعی می‌تواند با پرسش‌های منطقی همراه باشد. آنچه در پی می‌آید، پرسش‌هایی است که از مروری گذرا بر متن توافقنامه ژنو برخاسته و پاسخ صریح و مستند مسئولان مربوطه را می‌طلبد.
2- در مقدمه توافقنامه ژنو آمده است «هدف از مذاکرات دست یافتن به یک راه‌حل جامع و مورد توافق دو طرف است که اطمینان بدهد ایران در پی تولید سلاح هسته‌ای نیست. راه‌حل مزبور مبتنی بر این اقدامات اولیه است و به یک گام نهایی منجر خواهد شد. این راه‌حل جامع، در برگیرنده یک برنامه غنی‌سازی مورد توافق دو طرف است که با اعمال محدودیت‌ها و اقدامات شفاف‌ساز به منظور حصول اطمینان از ماهیت صلح‌آمیز آن همراه خواهد بود.»
در این بخش از توافقنامه، اگرچه بر حق بهره‌برداری از انرژی صلح‌آمیز تحت مفاد NPT تاکید شده ولی؛
الف: حق غنی‌سازی برای کشورمان مشروط و موکول به «محدودیت‌»ها و «اقدامات شفاف‌ساز» شده است. این محدودیت‌ها در معاهده NPT نیامده بنابراین واژه «طبق معاهده NPT» با آنچه در معاهده مزبور بر آن تصریح شده همخوانی ندارد.
ب: قید «شفاف‌سازی» به «حصول اطمینان» طرف مقابل موکول شده است و از آنجا که «حصول اطمینان» یک واژه کشدار و غیرقابل اندازه‌گیری است، می‌تواند تمامی اقدامات شفاف‌ساز ایران را با این بهانه که هنوز اطمینان پیدا نکرده‌ایم، بی‌اثر سازد. این دقیقا همان برخوردی است که حریف در چالش هسته‌ای 10 ساله داشته است و از این روی نمی‌تواند تضمین قطعی و قابل‌قبولی برای به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی کشورمان باشد.
ج: حق غنی‌سازی کشورهای عضو NPT در ماده 4 این معاهده (سیکل تولید سوخت هسته‌ای) به رسمیت شمرده شده است و انتظار آن بود که تیم هسته‌ای کشورمان از حریف بخواهد در مقدمه توافقنامه و در فصل پایانی آن «FINAL STEP» حق غنی‌سازی ایران را با صراحت به ماده 4 NPT مستند کند تا زمینه‌ای برای انکار بعدی آن وجود نداشته باشد.
گفتنی است که بلافاصله پس از سخنرانی اوباما در مجمع عمومی سازمان‌ملل - سه هفته قبل از توافقنامه ژنو- وندی شرمن مذاکره کننده ارشد تیم آمریکا توضیح داده بود که غنی‌سازی مورد نظر اوباما بیرون از خاک ایران خواهد بود. بنابراین تعجب‌آور است که چرا مذاکره کنندگان محترم کشورمان با توجه به این پیش‌زمینه، بر تصریح به بند 4 در توافقنامه اصرار نکرده‌اند.
3- در فصل آخر توافقنامه تحت عنوان گام آخر نیز به حق غنی‌سازی ایران اشاره شده ولی در این بخش قیدهای دیگری هم به آن افزوده و تأکید کرده‌اند که این حق غنی‌سازی الف: «مورد توافق طرفین باشد» ب: «منطبق بر نیازمندی‌های عملی- PRACTICAL NEEDS باشد» ج: با اعمال محدودیت بر گستره و سطح فعالیت غنی‌سازی باشد، د: ظرفیت غنی‌سازی، محل انجام آن و ذخایر اورانیوم غنی شده مورد توافق قرار گیرد.
همانگونه که ملاحظه می‌شود؛
اول: قید «نیازمندی‌های عملی»، می‌تواند بهانه‌ای برای محروم کردن ایران از حق غنی‌سازی باشد. چرا که حریف می‌تواند ادعا کند- و بارها ادعا کرده است- که ایران به اورانیوم غنی شده برای نیروگاه بوشهر و رآکتور تهران نیاز دارد و این در حالی است که اولاً مواد کافی برای تأمین نیاز نیروگاه بوشهر را در اختیار دارد و ثانیاً سوخت لازم برای رآکتور تهران را هم از طریق تبدیل اورانیوم 20 درصد به میله‌های سوخت- یکی از بندهای توافقنامه- تأمین شده است، بنابراین «نیاز عملی» به غنی‌سازی اورانیوم ندارد!
دوم: از سوی دیگر، «سطح و گستره غنی‌سازی- «SCOPE & LEVEL باید محدود باشد و این در حالی است که مقصود ما از غنی‌سازی اورانیوم، غنی‌سازی صنعتی است و نه آزمایشگاهی.
سوم و چهارم و پنجم: ظرفیت غنی‌سازی، محل انجام آن و ذخایر اورانیوم غنی شده نیز محدود و موکول به توافق حریف است. یعنی دقیقا همان نظر وندی شرمن که گفته بود به ایران حق غنی‌سازی در خاک خود را نمی‌دهیم!
4- در متن توافقنامه ژنو، گام اول با ذکر جزئیات آمده است و فقط نگاهی گذرا به آن نشان می‌دهد که آنچه «داده‌ایم» با آنچه «گرفته‌ایم» متوازن نیست که شرح آن به درازا می‌کشد و نیاز به مبحث جداگانه‌ای دارد. اما، گام‌های دیگر، تحت عناوین گام‌ میانی (دوم) و گام‌نهایی (سوم) اگرچه با جزئیات نیامده است ولی چارچوب مشخصی برای آن در نظر گرفته شده و ایران را به رعایت این چارچوب ملزم کرده‌اند. از جمله آن که؛
5- در فصل مربوط به گام دوم آمده است؛ «در فاصله میان گام‌های اول و گام ‌نهایی، گام‌های دیگری از جمله، پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل با هدف «قانع شدن» - «SATIS FACTORY» نهایی دبیرکل سازمان ملل متحد در نظر گرفته شده است.» در این بخش؛
الف: به طور تلویحی قانونی بودن قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفته‌ایم. و حال آن که تاکنون با استناد به موازین حقوق بین‌الملل این قطعنامه‌ها را غیرقانونی و باج‌خواهانه می‌دانستیم.
ب: ارسال پرونده هسته‌ای کشورمان به شورای امنیت سازمان ملل نیز با بند C از ماده 12 اساسنامه آژانس مغایرت آشکار داشته است چرا که در این بند از اساسنامه برای ارجاع پرونده یک کشور عضو به شورای امنیت سازمان ملل 2 علت ذکر شده است. اول؛ اثبات انحراف از فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای به سوی تولید سلاح اتمی - DIVERSION - که این انحراف در هیچیک از گزارش‌های آژانس و قطعنامه‌های شورای حکام نیامده است و دوم؛ بی‌توجهی کشور عضو به توصیه‌های آژانس برای رفع «تقصیرها و قصورها» که در این زمینه نیز قطعنامه نوامبر 2004 آژانس- آبان 83- از رفع- بخوانید بی‌اساس‌بودن- قصورها و تقصیرهای مورد مناقشه خبر داده است. بنابراین از این زاویه نیز ارجاع پرونده و قطعنامه‌های شورای امنیت فاقد اعتبار بوده است.
ج: واژه «قانع شدن» در بند یاد شده یک مفهوم کشدار و بدون مرز است و می‌تواند تفسیرها و تعریف‌های متفاوت و غیرقابل اندازه‌گیری داشته باشد و باید پرسید که مگر تاکنون حریف در مقابل شواهد و مستندات شفاف‌ساز ایران که بازرسی‌های پیوسته آژانس گواه صحت آن است ابراز رضایت و اقناع کرده است که از این پس چنان کند؟!
6- در توافقنامه ژنو، ابعاد «اقدامات شفاف‌ساز» که ایران را ملزم به انجام آن کرده‌اند، تعریف نشده و شفاف‌سازی مورد نظر حریف بدون مرز رها شده است. از این روی می‌توان و باید نگران بود که آنچه دشمن از ما خواسته است، بسیار فراتر از مفاد NPT، پادمان مربوطه و حتی فراتر از پروتکل الحاقی باشد و باید از عزیزان تیم هسته‌ای کشورمان پرسید؛ آیا با پذیرش قید بدون مرز و تعریف نشده «اقدامات شفاف‌ساز» دست حریف برای مطالبات فراتر از پادمان و پروتکل‌ الحاقی باز نشده است؟! نباید فراموش کنیم که حریف برای مقابله با موجودیت ایران اسلامی به هر جنایتی دست می‌زند و تاکنون زده است، بنابراین دور از انتظار نیست که باز هم مانند 10 سال گذشته، هیچیک از اقدامات شفاف‌ساز ما را «قانع‌کننده» تلقی نکند! و البته این دفعه با استناد به توافقنامه ژنو!
7- در فصل مربوط به گام میانی و در فاصله گام اول و گام نهایی از ایران خواسته شده است که گام‌های دیگری نیز بردارد- ADDITIONAL STEPS-
و پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را با تعبیر «از جمله این گام‌ها در کنار گام‌های دیگر» آورده است. که به موضوع قطعنامه‌ها اشاره داشتیم و اکنون اشاره به این نکته را ضروری و قابل پرسش می‌دانیم که چرا گام‌های اضافی را به صورت جمع آورده‌اند؟ و غیر از پرداختن به قطعنامه‌ها که آن را فقط یکی از آن گام‌ها می‌دانند انتظار چه گام‌های دیگری را از ایران دارند؟! توافقنامه در این باره ساکت است و حریف می‌تواند با استناد به این بند تعریف نشده، درپی تحمیل انتظارات غیرقانونی و باج‌خواهانه مورد نظر خود برآید. انتظار منطقی از تیم هسته‌ای کشورمان این بود که زیر بار گام‌های اضافی تعریف نشده نروند و از طرف مقابل بخواهند منظور خود از این گام‌ها را دقیقا مشخص کند که متاسفانه این انتظار ضروری برآورده نشده است!
8- در فصل مربوط به گام نهایی، از ایران خواسته شده که نگرانی‌های حریف درباره رآکتور آب سنگین اراک IR-40 را به طور کامل برطرف کند و آمده است که ایران در این تاسیسات هیچگونه بازفرآوری انجام نخواهد داد و هیچگونه تاسیساتی که قادر به انجام بازفرآوری باشد نیز ایجاد نخواهد کرد. و این یعنی تعطیلی رآکتور آب سنگین اراک!
9- در پایان توافقنامه و درباره گام نهایی و هر یک از گام‌های میانی تاکید شده است «اگر همه آنچه در این سند آمده است، مورد توافق قرار نگیرد، مانند آن است که هیچ توافقی به دست نیامده است» و از این گزاره با عنوان «اصل اساسی» یاد شده است.
توضیح آن که گام اول با جزئیات در توافقنامه آمده است ولی گام‌های میانی و نهایی- همانگونه که اشاره شد- اگرچه با همه جزئیات ذکر نشده است ولی چارچوب‌های آن با دقت- بخوانید زیرکی و موذی‌گری حریف- مشخص گردیده و کاربرد «اصل اساسی» مورد اشاره دقیقا در همین نقطه است. به بیان دیگر، حریف تاکید کرده است که علاوه بر توافق روی جزئیات گام اول، تمامی چارچوب تعیین شده برای گام‌های میانی و نهایی نیز بایستی از جانب ایران، پذیرفته تلقی شود و در غیر این صورت گویی هیچ توافقی صورت نپذیرفته است! بنابراین بند یادشده، در ماهیت خود، ایران را ملزم می‌کند که علاوه بر جزئیات ذکر شده در گام اول بایستی ادامه مسیر تا گام نهایی را هم مطابق چارچوب تعیین شده از سوی حریف طی کند! اگر چنین باشد، ادامه مذاکرات مفهوم و معنای چندانی ندارد.
10- و بالاخره اگرچه هنوز گفتنی‌هایی هست ولی آنچه به اختصار در این وجیزه آمده است فقط چند پرسش از مسئولان محترم تیم مذاکره‌کننده کشورمان است که پاسخ به آن برای روشن شدن بیشتر اذهان عمومی درباره توافقنامه ژنو، ضروری به نظر می‌رسد و می‌تواند برخی از ابهامات پدید آمده را بزداید و این واقعیت نیز به عنوان یک تصمیم اطمینان‌بخش قابل اشاره است که مسئولان تیم هسته‌ای بارها تاکید کرده‌اند بلافاصله پس از مشاهده کمترین تهدید علیه فن‌آوری صلح‌آمیز ایران و نادیده گرفتن حق مسلم و قانونی کشورمان به نقطه قبل از توافق بازخواهند گشت.
این نکته نیز گفتنی است که حریف با توجه به فتوای حضرت آقا، کمترین تردیدی ندارد که ایران به‌کارگیری سلاح هسته‌ای را حرام می‌داند و هرگز
در پی تولید آن نیست و باز هم به قول حضرتش به هیچ قدرتی هم اجازه تجاوز به حقوق مسلم و قانونی ملت ایران را نداده و نخواهد داد.

حسین شریعتمداری

منبع:http://www.ammarname.ir/node/22778

نماز

 

 

یک وقتی ما( حاج آقا قرائتی) در ستاد نماز نوشتیم آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شیرین‌ترین نمازی که خواندید برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله ما ریش‌سفیدها را به تواضع و کرنش واداشت. نوشت که ستاد اقامه نماز، شیرین‌ترین نمازی که خواندم این است.

گفت در اتوبوس داشتم می‌رفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب می‌کند یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم نماز نخواندم، گفت خوب باید بخوانی، حالا که اینجا توی جاده است و بیابان، گفت برویم به راننده بگوییم نگه‌دار،

گفت راننده بخاطر یک بچه دختر نگه نمی‌دارد، گفت التماسش می‌کنیم، گفت نگه نمی‌دارد، گفت تو به او بگو، گفت گفتم نگه نمی‌دارد، بنشین. حالا بعداً قضا می‌کنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش می‌کنم، پدر عصبانی شد، دختر گفت که آقاجان می‌شود امروز شما دخالت نکنی؟ امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم، گفت خوب هر غلطی می‌خواهی بکن.

می‌گفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد، زیرِ صندلی اتوبوس هم یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون، دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو، شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت، قرآن یک آیه دارد می‌گوید کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها می‌گذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرین‌کاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمی‌خواهد بدهد.

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها می‌گذاریم. شاگرد شوفر نگاه کرد دید دختر وسط اتوبوس نشسته دارد وضو می‌گیرد، گفت دختر چه می‌کنی؟ گفت آقا من وضو می‌گیرم ولی سعی می‌کنم آب به اتوبوس نچکد، می‌خواهم روی صندلی نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک خورده نگاهش کرد و چیزی به او نگفت.

به راننده گفت عباس آقا، راننده، ببین این دارد وضو می‌گیرد، راننده هم همین‌طور که جاده را می‌دید در آینه هم دختر را می‌دید، هی جاده را می‌دید، آینه را می‌دید، جاده را می‌دید، آینه را می‌دید، مهر دختر در دل راننده هم نشست، گفت دختر عزیزم می‌خواهی نماز بخوانی؟ من می‌ایستم، ماشین را کشید کنار گفت نماز بخوان آقاجان، آفرین، چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه می‌گویی وایسا او برای یک سیخ کباب می‌ایستد، برای نماز جامعه نمی‌ایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست.

دختر می‌گفت وقتی اتوبوس ایستاد من پیاده شدم و شروع کردم الله اکبر، یک مرتبه اتوبوسی‌ها نگاه کردند او گفت من هم نخواندم، من هم نخواندم، او گفت ببین چه دختر باهمتی، چه غیرتی، چه همتی، چه اراده‌ای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت حجت است، خواهند گفت این دختر اراده کرد ماشین ایستاد، می‌گفت یکی یکی آنهایی هم که نخوانده بودند ایستادند، گفت یک مرتبه دیدم پشت سرم یک مشت دارند نماز می‌خوانند. گفت شیرین‌ترین نماز من این بود که دیدم لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد، منِ بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.

خاموش از کنار یکدیگر می گذریم

جاتون خالی چند روز قبل با بچه های دانشگاه رفته بودیم داراباد.انصافا جای قشنگیه.از اتوبوس که پیاه شدیم، هر چی که از دامنه کوه فاصله میگرفتیم و به سمت مناطق اصلی داراباد نزدیک میشدیم یه چیز مدام توجه مارا به خودش جلب میکرد.به طوری که بدون اینکه خودمون بخوایم به بحث اصلی بین بچه ها تبدیل شده بود.اون موضوع چیزی نبود بجز بدحجابی دختران، که هرچی به سمت قله نزدیکتر میشدیم بر غلظتش افزوده میشد. به طور معمول بعد از دیدن این صحنه ها شروع کردیم به نق زدن و اینکه چرا مسئولین هیچ کاری تو این مدت نکردن و از این حرفا.بعد هم قاعدتا بین بچه ها مباحث فلسفی مطرح شد که اصولا باید با این موارد به صورت اجباری برخورد کرد یا اینکه باید صبر کنیم تا درخت دیررس فرهنگ یه زمانی به بار بشینه و معضل بدحجابی با کار فرهنگی به حجاب تبدیل بشه.البته اگه تا اون موقع کسی بتونه درک کنه که حجاب یعنی چه و چه فرقی با بی حجابی میکنه!!!تو همین گیرودار که ما داشتیم به عنوان نظریه پرداز با هم بحث میکردیم و مشکل بدحجابی را با یک و دو کردن و مباحث روشنفکری و بعضا تاریک فکری، به خیال خودمون حل میکردیم، یکی از دوستام که چند قدمی از ما جلوتر بود و تو مباحث خیالی ما وارد نشده بود، بعد از دیدن یکی از این دخترایی که روسری را از سرش برداشته بود، خیلی محترمانه بهش تذکر داد و ازش خواست که حجابشو درست کنه.اون بنده خدا هم بدون اینکه بخواد باهاش بحث کنه این کار را انجام داد.  این صحنه را که دیدم ناخودآگاه یه چیزی به ذهنم رسید.با خودم گفتم اگه این همه آدمای به اصطلاح مذهبی( که خودم هم یکی ازاونا هستم)، بجای نق زدن و بحث کردن در مورد اینکه باید با زور بااینا برخورد کرد یا با کار فرهنگی،شروع میکردیم به اینکه در حد خودمون به این افراد تذکر بدیم، تا الان چقدر تاثیر مثبت روی این وضعیت گذاشته بودیم. نماز که تموم میشه ۲۰۰ نفر آدم مسجدی که مطمئنا از وضعیت بدحجابی معذب هستند از مسجد خارج میشن، اما دریغ از یه تذکر که به افراد بدحجاب داده بشه.فکر کنین یه دختر بدحجاب که از خونه میاد بیرون، تو مسیرش ۲۰۰ نفر بهش تذکر بدن که حجابش را رعایت کنه؛ به نظرتون بازم به کار خودش ادامه میداد.باور کنین نه!!! اگه روزی ۲۰۰ نفر به یه بنده خدایی که داره یه کار درست انجام میده مدام گوشزد کنن که کارش اشتباهه، او طرف به شک وتردید میفته، چه برسه به کسی که داره کاری انجام میده که هیچ مبنایی برا انجامش نداره.این همه آدمای مسجدی و مذهبی مثل من که مدام داریم از وضعیت بدحجابی انتقاد میکنیم و فقط به مسئولین گیر میدیم که چرا کاری نمیکنن، اگه یه کم به خودمون میومدیم و شروع میکردیم به تذکر دادن و انجام وظیفه شخصی خودمون، مطمئنا وضعیت امروز اینگونه نبود.این همه روایت و حدیث در باره اهمیت امربه معروف و نهی از منکر داریم،اما به راحتی از کنارش میگذریم و مسئولیت را رو دوش مسئولین میندازم.نیروی انتظامی مگه چقد میتونه با این قضیه برخورد که؟ تازه آیا

این کار جواب میده یا نه؟ اگه جواب میده پس چرا الان وضعیت اینطوری هست؟چرا از خودمون شروع نمیکنیم؟  مارا چه شده است که به راحتی از کنار مشکلات میگذریم و حاضر نیستیم به خاطر خدا از آبروی خودمون هزینه کنیم؟ الان میفهمم که چرا توروایات این همه تاکید شده که پاداش تمامی اعمال و کار های نیک ، حتی جهاد در راه خدا ، در برابر امر به معروف و نهی از منکر ، مانند قطره ای در برابر دریای بزرگ وپهناور است. این همه تاکید و این همه پاداش تنها بخاطر تاثیر گذاری امر به معروف است.به این خاطر است که طبق روایات اگه امر به معروف در جامعه ای تعطیل شود، بدترین افراد بر آن جامعه مسلط میشوند.میلیون ها انسانی که هر ساله در راهپیمایی های مختلف شرکت میکنند، صدها هزار افرادی که سالانه در مراسم اعتکاف در مسجد بیتوته میکنند، انسان های بسیاری که هر ساله در مراسم عاشورا اقامه عزا میکنند و خیل عظیمی که هرروزه در مساجد نماز را برپا میدارند، اگر به اندازه توان خود و در حد تکلیف خود به این افراد با روی خوش و قول لین، تذکر لسانی میدادند، مطمئنا وضعیت به گونه ای دیگر بود.از جمله دلایلی که در شهرهای کوچک هنوز وضعیت بدحجابی به گونه مسلطی در نیامده به این خاطر است که افراد محلی نسبت به این پدیده حساس هستند و با دیدن این وضیعبت، تذکر میدهند و به راحتی از کنار این مسئله عبور نمیکنند. اگر بپذیرینم که در بسیاری از موارد،آینده تکرار گذشته خواهد بود، پس نباید منتظر باشیم که اتفاق خاصی در این وضعیت بیفتد.چرا که وضعیت بدحجابی هر سال بدتر از سال گذشته است.

*دانشجوی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران

محمدرضا امیرزاده*

زن خوبی بود!!!

زن خوبی بود ... نماز و روزه اش رو میگرفت ... حجابش رو رعایت میکرد ...

بچه هاش هم خوب بودن ... ولی بچه آخرش .... فهمیده بود دخترش با پسری دوسته .... بجای اینکه  دخترش رو ازگناه نهی بکنه از راه اشتباه وارد شد ...

گفت : دخترم با پسره میخای حرف بزنی بگو بیاد تو خونه جلو خودم باهاش حرف بزن ...

امان از ناآگاهی و اظهار محبت نابجای بعضی از این پدر و مادرها  ...

 پسره پاش باز شد تو خونه ...حتی وقتی دختره خونه نبود میومد .... تا اینکه شیطان غلبه کرد و زنی که اینهمه سال عفیف و پاکدامن بود به گناه آلوده شد ...(پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: بین مردان و زنان حریم ایجاد کنید، زیرا شکستن این حریم‌ها آسیب‌های جبران ناپذیری دارد.)

پ . ن : هیچوقت اجازه ندید فردی از خانواده به گناهش ادامه بده ... تو گناه همراهیش نکنید ... مذهبی بودن فقط به ظاهر و چادر گذاشتن و ریش گذاشتن نیست .... تفکر باید مذهبی باشه ... اگه این خانم تفکرش مذهبی بود دخترش رو از گناه باز میداشت( پیامبر اکرم (ص): میان زنان و مردان نامحرم فاصله ایجاد کنید)نه اینکه پیش خودش فکر کنه خودمو بهش نزدیک میکنم و با این کار اعتمادش رو جلب میکنم بعدا راهنماییش میکنم ... شیطان هر آدمی رو با روشی به گناه میکشونه ... راهنمایی بد باعث شد خودش هم به گناهی بزرگ آلوده بشه ...

در قران به مردان می گوید با دخترانی که روابط دوستی مخفیانه ای با نامحرم داشته اند ازدواج نکنید:

((به همسرى درآورید و مهریه نیکو و به طور شایسته به آنان بدهید، به شرط آنکه پاکدامن باشند، نه اهل فحشا و نه اهل دوست گرفتن هاى پنهان))
((و حلال شد نکاح زنان پارسای مومنه و زنان پارسای اهل کتاب در صورتی که شما اجرت و مهر انان را بدهید و آنها هم زناکار و رفیق و دوست نگیرند و ...))
در قران خداوند علاوه بر اینکه مردان را از ازدواج با زنان فاسد نهی کرده آنها را از ازدواج با زنانی که دوست پسر هم دارند نهی کرده البته این مسئله برای زنان هم صادق است که با مردان فاسد و مردانی که دوست دختر داشته اند ازدواج نکنند.

نحوه پاسخگویی شاگرد تنبل به سوالات

بعد از  دعای خیر شما در این شبهای عزیز  

کمی تفریح و مزاح نیز   

به دل خواهد چسبید  

 

*درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در اخرین جنگش

*اعلامیه استقلال امریکا درکجا إمضاشد؟
در پایین صفحه

*چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون آن‌که ترک بردارد؟
زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد

*علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج

*علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات

*چه چیزهایی را هرگز نمی توان در صبحانه خورد؟
نهار و شام

*چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر آن سیب

*اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد

*یک آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست  شبها می خوابد

* چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

*اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ

*اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر آن را درچند ساعت خواهند ساخت؟

هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده

اینجا شهر در امن و امان است! آسوده بسوزید!

یادم باشد به پستچی ها بسپارم... گذرشان اگر به میانمار افتاد.. به مسلمین دربند میان مار ها برساند:

اینجا شهر در امن و امان است! آسوده بسوزید!

آسوده بسوزید و خاطرتان جمع باشد که سوختن شما اینجا آب در دل هیچ کس تکان نمی دهد.... قیمت گوشت شما انگار هنوز خیلی مانده تا به قیمت یک کیلو گوشت مرغ برسد تا بشود تیتر یک اخبار شبانگاهی!

نگاه به اماممان نکنید که اسم میانمار را با بغض برمی دارد و از بیست سال پیش غم شما را می خورد...  مهم آقای صدا و سیماست که عزای پخش نشدن لیگ فوتبال کمرش را خم کرده و از طرفی هم سرش گرم سریال های آبکی ماه رمضان است و خیال آسوده ای برایش نمانده که لابه لای اخبارش جایی هم برای شما باز کند...

دیگر فرقی ندارد کاخ سفید باشد یا دفتر ریاست جمهوری پاستور... نیویورک تایمز باشد یا شبکه ی خبر... سازمان ملل باشد یا مجلس شورای اسلامی... در مورد شما... تنها گزینه ی روی میز سکوت است... و خون ده ها هزارتا از شما فدای همین سکوت که دست آخر بهایش می شود صلح نوبل در دست علیا مخدره هایی مثل سوچی در میانمار یا شیرین عبادی در تهران... این ها دارند نان همین خون های ریخته شده را می خورند...

اشتباه  نشود! آن حق حیات در امنیت و آزادی در انتخاب دین که فعالین حقوق بشر روزی سه وعده نشخوار می کنند اصلا ربطی به شما مسلمان های تروریست ندارد... این ها که شنیده اید شرایط دارد.. چشم آبی می خواهد و موهای بلوند... با دل سوخته و پاهای برهنه اما جوش نمی خورد... این هارا که داشته باشی وارثان بودا آتش در خرمنت می اندازند و رئیس جمهورها دیگر ننگشان می شود تورا تبعه ی کشوراشان بدانند...

مبادا این روزها چشم هایتان را به ام القرای جهان اسلام بدوزید... اینجا دل ها گرم چیزهای دیگریست... از رقابت بر سر مسند ریاست جمهوری گرفته تا جام ملت های اروپا!  چشمتان را بگیرید سمت امامی که ادعای انتظارش را ماداریم و تشنگی عدالتش را شما... همانا وعده ی الهی حق است...

هفتاد گناه زبان !

 سلام دوستان عزیزم  

مرا بدلیل غیبت طولانی می بخشید ... به خاطر درس و ... 

 

در روایت آمده بیشترین افرادی که به جهنم می روند به خاطر زبانشان است. هفتاد گناه پای زبان می نویسند. 

 این هفتاد گناه چیست ؟ 

 خداوند در قرآن کریم به نعمت زبان اشاره فرموده و می فرماید: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خلق الانسان عَلَّمَهُ الْبَیانَ»1 زبان عمده ترین وسیله ای است که مردم به کمک آن با یکدیگر ارتباط فکری برقرار می کنند و ایجاد تفاهم و انتقال مفاهیم از طریق زبان صورت می گیرد. در یک جمله زبان ملاک ارزش و معرف شخصیت انسان و ترازوی عقل اوست. حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «المرءُ مخبوء تحت لسانه؛2 شخصیت هر کس در پی زبان اوست» زبان با تمام فوائدی که برایش ذکر می شود مفاسد و آفاتی نیز دارد که باید آنها را شناخت تا با کنترل زبان، از ابتلاء به آن آفات پیشگیری و اجتناب ورزید. در قرآن کریم آمده است: ای کسانی که ایمان آورده اید نباید قومی قوم دیگر را مسخره کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نباید زنانی زنان دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند.از یکدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقبهای زشت مدهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.»3 خداوند در آیه دیگر می فرماید: وای بر هر بدگوی عیبجویی.« وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ.» 4 راه نجات در چیست ؟ در روایتی داریم که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که متعهد شود محافظت آنچه میان دو فک اوست که زبان باشد، و آنچه میان دو پای اوست، من از برای او بهشت را متعهد می شوم.»5 شخصی به آن حضرت عرض کرد که: راه نجات چیست؟ فرمود: زبان خود را نگاه دار.6 و دیگری عرض کرد که: از چه چیز بیشتر بر من ترسیده شود؟ زبان او را گرفت و فرمود: این و فرمود بیشتر چیزی که مردمان را داخل جهنم می کند زبان است و شهوت.7 حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ می فرماید:«به خدا سوگند، باور نمی کنم بنده ای زبانش را حفظ نکند تقوائی سودمند به دست آورد.»8 پیامبر اکرم می فرماید: «بیشترین مردم به خاطر گناه و آفت زبان به جهنم می روند.» که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم.9 در روایتی داریم که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که متعهد شود محافظت آنچه میان دو فک اوست که زبان باشد، و آنچه میان دو پای اوست، من از برای او بهشت را متعهد می شوم» گناهان زبان : 1. غیبت. 2. نمیمه. 3. دروغ. 4. دو زبانی. 5. بهتان و افتراء. 6. قذف. 7. افشاء اسرار مؤمن. 8. دشنام 9. لعن و نفرین. 10. طعن و شماتت. 11. سُخریه و استهزاء. 12. مدح. 13. اظهار غضب. 14. غنا. 15. کثرت مزاح و خنده. 16. مراء و جدال. 17. خصومت.18. سؤال عوام از امور مشکله. 19. تکلم بدون علم. 20. تکلم بی فایده. 21. منکر خدا شدن. 22. غیر خدا را پرستش کردن. 23. دروغ بستن به خدا. 24. تکذیب آیات خدا. 25. کفران نعمت. 26. از خدا شکوه کردن. 27. اظهار ناامیدی کردن از خداوند. 28. به خداوند دشنام دادن. 29. نسبت فرزند به خدا دادن. 30. نسبت بی عدالتی به خدا. 31. ادعای خدائی کردن. 32. از خدا درخواست بیجا کردن. 33. دعای خیر برای ستمگران. 34. نفرین کردن. 35. چون و چرا کردن در کار خدا. 36. خدا را متهم کردن که به قتل امام حسین راضی بوده. 37. با دشمنان خدا اظهار دوستی کردن. 38. منکر رسالت پیامبر شدن. 39. پیامبر را مجنون خواندن. 40. اسرار امامان معصوم را فاش کردن. 41. از سخن امام عیب گرفتن. 42. برای ظهور امام زمان وقت تعیین کردن. 43. ادعای امامت کردن. 44. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال دانستن. 45. احکام را با قیاس سنجیدن. 46. به ناحق شهادت دادن. 47. تفسیر به رأی کردن قرآن. 48. مؤمن را خوار کردن. 49. فاسق را عزیز شمردن. 50. مؤمن را ترساندن. 51. اظهار فقر و تنگدستی کردن. 52. راز خود را به دیگران گفتن. 53. به پدر و مادر اُف گفتن. 54. عیبجوئی کردن. 55. نسبت زنا به کسی دادن. 56. خلافکار را تشویق کردن. 57. مؤمنان را با القاب زشت خواندن. 59. به مال و منال دیگران غبطه خوردن. 60. وعدة دروغ دادن. 61. صفات نیک زنان را به نامحرمان گفتن. 62. با زن نامحرم شوخی کردن. 63. فال بد زدن. 64. عذرتراشی برای ظلم ظالمان. 65. سخن برادر مسلمان خود را قطع کردن. 66. پیشگویی و کهانت. 67. منّت کشیدن. 68. با خواندن قرآن کسب روزی کردن. 69. امر سلاطین را امر خدا دانستن. 70. در کیفیت خدا سخن گفتن.10

دارائی

به نام خدا  

 

  

گفت: فقیرم

گفتند: نیستی

گفت: فقیرم! باور کنید.

گفتند: نه! نیستی

گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.

و حال و روزش را تعریف کرد. گفت که چقدر دست هایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد. ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.

گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.

گفتند: صد دینار به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی که از ما متنفری؟ از ما فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).

گفت: نه! به خدا قسم نه.

گفتند: « هزار دینار»؟

گفت: نه! به خدا قسم نه.

گفتند: دهها هزار؟

گفت: نه! باز هم دوستتان خواهم داشت.

گفتند: چطور می گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟ 

«چطور می گویی فقیری وقتی کالای عشق به ما در دارایی تو هست؟»  

برگرفته از کتاب خدا خانه دارد.

دو داستان زیبا از دوستم

دیروز یکی از دوستانم که در آزمون جامعة الزهرا شرکت کرده بود، پرسید:

ـ جامعه محیطش بسته‌س؟

ـ نه

ـ یعنی میشه آرایش کرد؟

ـ چی؟!!!

ـ آرایش. میشه آرایش کرد؟

ـ جامعة الزهرا رو میگی دیگه؟!!!

ـ آره، نمی‌ذارن آرایش کنید؟

استاد دانشگاهمان می‌گفت:

توی دانشگاه‌های درست و حسابی آمریکا و اروپا، آرایش کردن و همراه داشتن لوازم آرایش ممنوعه. چون دانشگاه جای درسه. نه چیز دیگه.

یک خاطره از دانشگاه خودمان:

استاد: اینجا رو غلط نوشتی، درستش کن.

(دانشجو دارد کیفش را به هم می‌ریزد.)

استاد: خودکار پیدا نکردی؟ با خط لبت بنویس!

تصورش را بکنید به دانشجوهای ما بگویند آرایش کردن ممنوع!

کوی دانشگاه‌هاست که طغیان خواهد کرد..

و فریاد‌های «ما آزادی می‌خواهیم» است که بلند خواهد شد..

و ...

اجازه بدهید ادامه ندهم!

بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم کشورهای پیشرفته نشسته‌اند و به حال ما جهان سومی‌ها می‌خندند که داریم فرهنگ و تمدن و آزادی را توی این کیف‌های آرایشی جستجو می‌کنیم.

و من چقدر خوشحالم که جامعة الزهرا جای درس خواندن است نه چیز دیگر...

برای خودم شخصیت قائلم  

 

 

یکی از دوستانم از من  خواست تا برای خرید مانتو همراهیش کنم!

ما هم که وقتمان آزاد! با کلی مِن مِن کردن رویش را زمین نزدم و قبول زحمت کردم...

قیمت ها سرسام آور بود، داخل یکی از مغازه ها که شدیم، فروشنده گفت :

"این مانتو ها این قیمت است، ولی چون این ردیف مطابق رنگ سال است قیمتش اینقدر گران تر است" !

من هم پیش دستی کردم و  به دوستم گفتم:

" خریدن لباسی که با مد سال باشد سه ضرر دارد: 1 ـ چپ و راست هر کسی را ببینی این رنگ و نوع لباس به تنش دارد و این یک خرده (از یک خرده هم بیشتر) لوث است!

2 ـ سال دیگر که مد سال عوض شد دیگر نمی توانی این را بپوشی، چون به تو می گویند عقب مانده!

3 ـ به جبر مد سال ، نمی توانی طبق سلیقه ات عمل کنی و این یعنی شخصیت خودت را دست کم گرفتن! "

این ها را که گفتم نگاهم کرد و گفت: " بخاطر خودم هم که شده، واینکه بگویم خود کم بین نیستم و خودم به سلیقه ام احترام می گذارم، و اینکه کسی حق ندارد به من مدل لباس تعریف کند و من را زیر سوال ببرد، طبق سلیقه ام عمل خواهم کرد..."

فروشنده دهانش باز ماند نگاهی به هردویمان کرد و گفت :" اگر همه مثل شما فکر کنند که دیگر سال به دوازده ماه کسی برای خرید لباس پیش ما نمی آید!" 

آقای هاشمی ! آمریکا دشمن خدا ودین خدا وملت خداجوی ایران است

شما راست می گوید نه امام خمینی. شما می گویید آمریکا ابر قدرت دنیاست پس باید با آن وارد مذاکره شویم اما امام خمینی گفت آمریکا شیطان بزرگ است. شاید هم چون شما انسان معتدلی هستید، حتی با شیطان هم وارد مذاکره شوید، خدا را چه دیده اید! کاش آن روزی که شیطان سجده نکرد و رانده شد شما آنجا می بودید بلکه با مذاکره از رانده شدن شیطان از بارگاه الهی جلوگیری می کردید!  

آقای هاشمی. مدتی بود نبودید دلمان برایتان زیادی تنگ شده بود. مصاحبه تان با فصلنامه مطالعات بین المللی را که خواندم بیش از پیش عاشقتان شدم. شما ادم خوبی هستید و به همین دلیل هم هست که پشت سرتان حرف زیاد است، آخر پشت سر آدم های خوب حرف زیاد است. شما مصداق ضراب المثل هر که بامش بیشتر برفش بیشتر، شده اید. هرچه ادم خوبتر، حرف هم پشت سرش بیشتر است. شما آنقدر خوب بودید که ما نمی دانستیم. شما خیلی عمل گرا هستید. شما خیلی خوب هستید. اگر همه مخالفین با هم جمع می شدند و می خواستند نامه بدون سلام به اقا بنویسند عمرا می توانستند، اما شما در عمل ثابت کردید و پا را از حرف زدن فراتر گذاشتید. دست شما درد نکند که در جنگ بودید. اگر شما در جنگ نبودید معلوم نبود چه بر سر ما می آمد. تجربیات شما در جنگ خیلی کارآمد بوده و هست! امروز من معنای شعار نه شرقی نه غربی را هم فهمیدم. مدت ها بود که عوامانه فکر می کردم اما شما مرا از خواب غفلت بیدار کردید. از شما ممنونم که در زمان قطعنامه سازمان ملل با مذاکره وارد شدید. خیلی خوب است که شما اهل مذاکره هستید. راستی، یک مشتری خوب برای باغهای رفسنجان پیدا شده است، ایا اهل مذاکره هستید؟ در باب مهدی چه، اهل مذاکره هستید؟ و حکم فائزه چه؟ باز هم اهل مذاکره هستید؟ حاضرید چقدر بدهید فائزه زندانی نشود. اما اینبار مذاکره فایده ندارد. قوه قضاییه هوشیار است و بیدار. همیشه روحیه اعتدال شما را می ستودم. روحیه اعتدال شما را دوره اول ریاست جمهوری تان شناختم. خوب یادم نیست در جمع دانشجویان کدام دانشگاه صحبت می کردید، اما خوب یادم است جمله ای که گفتید: "ضرورتی برای چادر برای خانم ها وجود ندارد، اما حجاب باید کامل باشد" (نقل به مضمون) حقا که شما سردار سازندگی هستید. شما خیلی خوب راه را برای "آزادی اندیشه" باز کردید. شما بخوبی اندیشه ها را آزاد کردید. ما آزادیمان را مدیون تو هستیم نه خاتمی! خاتمی فقط شعار می داد اما این تو بودی که عملگرا بودی. شعار بی عمل مانند زیر شلواری بدون کش است!!! ممنونیم از شما که عملگرا بودی و همچنان هستی! مردی با عبای شکلاتی لایق خودت است نه آن خاتمی بزدل که پای صندوق رای حاضر شد و رای داد. این شمایید که خلبان دل ملت هستید، قالیباف خیالباف است که خود را خلبان می داند. محسن رضایی هم پای درس شما نشسته است که ادعای دکترین اقتصاد می کند وگرنه از خودش که چیزی ندارد. بعضی ها می گویند که شما نزدیکترین فرد به رهبر و امام خمینی بودید. اما من می گویم، رهبر و امام خمینی نزدیکترین افراد به شما هستند. 

 

 

 

 شما خیلی خوب هستید. حتی اگر آقا هم در نماز جمعه معروف گفتند که افکارشان به شما نزدیک نیست احتمالا اشتباه کردند. شما راست می گوید نه امام خمینی. شما می گویید آمریکا ابر قدرت دنیاست پس باید با آن وارد مذاکره شویم اما امام خمینی گفت آمریکا شیطان بزرگ است. شاید هم چون شما انسان معتدلی هستید، حتی با شیطان هم وارد مذاکره شوید، خدا را چه دیده اید! کاش آن روزی که شیطان سجده نکرد و رانده شد شما آنجا می بودید بلکه با مذاکره از رانده شدن شیطان از بارگاه الهی جلوگیری می کردید! آقای هاشمی اگر آقای خامنه ای و امام خمینی و آیت الله بروجردی و آقای مصباح و جانباز موسی سلامت و حاج محمد ابراهیم همت و حاج حسین شریعتمداری و تمام کسانی که ادعا می کنند قدمی برای انقلاب برداشته اند، بر یک سوی الاکلنگ بنشینند و شما به سوی دیگر بنشینید، به یکباره همه آنها به آسمان پرتاب می شوند و شما به زمین می آیید. چون خوبی های همه آنها انگشت کوچکه خوبی های شما نیز نمی شود. آخر این شما بودی که عمل گرا بودی، اعتدال گرا بودی، قطعنامه را پذیرفتی، دوست داشتی با عربستان ارتباط داشته باشی اما دست های پشت پرده نگذاشتند، با مصر و آذربایجان و ترکمنستان و کوفتستان و زهرمارستان مذاکره کنی اما باز هم نگذاشتند. این شما بودی که جنگ را سر سامان دادی؛ آخر شما هم فرمانده جنگ بودید و هم قائم مقام فرمانده کل قوا، اختیاراتتان هم بالا بود، حتی بالاتر از ارتفاع دیوارهای منزلتان. خرمشهر را هم شما فتح کردید چون فرمانده جنگ شما بودید، حتی فتنه 88 را هم شما با نامه بدون سلام هم پهن و هم جمع کردید چون خیلی اعتدال گرا بودید. اگر دیدار شما با خانواده کشته شدگان فتنه 88 نبود، این انقلاب پابرجا نبود. در نهایت عذرخواهی می کنم که سر شلوغتان را درد آوردم. به امید آن روزی که، در تقویم ها بنویسند آغاز روابط جمهوری اسلامی با شیطان بزرگ آمریکا. آن روز شما به ما تبریک می گویی و ما مطمئن می شویم در مذاکره با شیطان کلاه بزرگی بر سرتان رفته است. 

برگرفته از وبلاگ جلبک سبز