ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
با خودش عهد کرده بودتا نیروی دشمن در خاک ایران است بر نگردد تهران.نه مجلس می رفت،نه شورای عالی دفاع.یک روز از تهران زنگ زدند.حاج احمد آقا بود.گفت:به دکتر بگو بیاد تهران.من گفتم:عهد کرده با خودش،نمیاد.
گفت:نه،بگو بیاد.امام دلش برای دکتر تنگ شده.من رفتم و به دکتر گفتم.جواب داد:چشم،همین فردا می روم.
خاطره ای از شهید دکتر مصطفی چمران