هر دانه ای که بر رخ زمین می نشیند ؛
نفس گرم آدم برفی زیباییست ؛
دوستان گرام
با سلام و احترام
بدلیل توهین ها و تحقیرهای بسیار در نظرات بعضی دوستان کمی دلگیرم . ولی خوشحال که حداقل درک این موضوع برایم آسان تر که پیامبر اعظم (ع) در این راه عظیم چه سختی ها و دشواریهایی کشیدند.
(((الهی و ربی من لی غیرک )))
گاهی در جبهه های دفاع از حق در برابر باطل به تابلو نوشته ها، سنگرنوشته ها و لباس نوشته هایی برخورد می کردیم که در بردارنده نوعی طنز و شوخی بود. در این جا گوشه هایی از این تابلو نوشته ها را که بیانگر روحیه رزمندگان سرافراز اسلام در آن شرایط سخت است را با هم می خوانیم:
1-نازش نده گازش بده.
2- نامه رسان صدام (خمپاره نوشته شده قبل از شلیک)
3- نزدیک نشوید شخصی است وضو و نماز را باطل می کند. (دمپایی نوشته)
4- نمی تونی لطفا مزاحم نشو (لباس نوشته خطاب به گلوله)
5- نه خسته دلاور
6- ورود افراد متفرقه (منظور پرنده های آهنین توپ و خمپاره) ممنوع
7- ورود ترکش از پشت ممنوع ، مرد آن باشد که از روبرو بیاید
8- نیش زدن انواع عقرب و رتیل ممنوع (چادر نوشته)
9- ورود شیطان ممنوع (تابلو نوشته ای با زغال)
۱0- وای به روزی که بسیج بسیج بشه
هر چه بیشتر به شاخ و برگ گل نظاره می کرد،
بیشتر محو زیبایی اش می شد.
دستش را دراز کرد تا در اختیار بگیرد...
ولی خارها مزه درد را به او چشاندند تا دریابد
اگر حفاظی برای گل نبود، چنین با طراوت و زیبا نمی ماند.
یک وقتی ما( حاج آقا قرائتی) در ستاد نماز نوشتیم آقازادهها، دخترخانمها، شیرینترین نمازی که خواندید برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله ما ریشسفیدها را به تواضع و کرنش واداشت. نوشت که ستاد اقامه نماز، شیرینترین نمازی که خواندم این است.
گفت در اتوبوس داشتم میرفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب میکند یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم نماز نخواندم، گفت خوب باید بخوانی، حالا که اینجا توی جاده است و بیابان، گفت برویم به راننده بگوییم نگهدار،
گفت راننده بخاطر یک بچه دختر نگه نمیدارد، گفت التماسش میکنیم، گفت نگه نمیدارد، گفت تو به او بگو، گفت گفتم نگه نمیدارد، بنشین. حالا بعداً قضا میکنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش میکنم، پدر عصبانی شد، دختر گفت که آقاجان میشود امروز شما دخالت نکنی؟ امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم، گفت خوب هر غلطی میخواهی بکن.
میگفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد، زیرِ صندلی اتوبوس هم یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون، دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو، شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت، قرآن یک آیه دارد میگوید کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها میگذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرینکاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمیخواهد بدهد.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها میگذاریم. شاگرد شوفر نگاه کرد دید دختر وسط اتوبوس نشسته دارد وضو میگیرد، گفت دختر چه میکنی؟ گفت آقا من وضو میگیرم ولی سعی میکنم آب به اتوبوس نچکد، میخواهم روی صندلی نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک خورده نگاهش کرد و چیزی به او نگفت.
به راننده گفت عباس آقا، راننده، ببین این دارد وضو میگیرد، راننده هم همینطور که جاده را میدید در آینه هم دختر را میدید، هی جاده را میدید، آینه را میدید، جاده را میدید، آینه را میدید، مهر دختر در دل راننده هم نشست، گفت دختر عزیزم میخواهی نماز بخوانی؟ من میایستم، ماشین را کشید کنار گفت نماز بخوان آقاجان، آفرین، چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه میگویی وایسا او برای یک سیخ کباب میایستد، برای نماز جامعه نمیایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست.
دختر میگفت وقتی اتوبوس ایستاد من پیاده شدم و شروع کردم الله اکبر، یک مرتبه اتوبوسیها نگاه کردند او گفت من هم نخواندم، من هم نخواندم، او گفت ببین چه دختر باهمتی، چه غیرتی، چه همتی، چه ارادهای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت حجت است، خواهند گفت این دختر اراده کرد ماشین ایستاد، میگفت یکی یکی آنهایی هم که نخوانده بودند ایستادند، گفت یک مرتبه دیدم پشت سرم یک مشت دارند نماز میخوانند. گفت شیرینترین نماز من این بود که دیدم لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد، منِ بچه یازده ساله هم میتوانم در فضای خودم امام باشم.
دیشب دکتر رائفی پور سخنرانی داشتن ...در دو تایم یک ساعته ...بعد از پایان تایم اول یه نمایش آئینی برگزار شد با اتمام برنامه جمعی برای تشویق شروع کردن به تشویق خواننده نمایش و چند نفری هم از تاریکی استفاده کردند و صدای سگ و گربه در آوردن ... وقتی چراغها روشن شد استاد رائفی پور بالای سن رفتن و مستقر شدن و فرمودند چقدر زشته برای ملتی که یک دنیا منتظر امام دوازدهمشونه ولی آدمهای اینجوری هم توشون زیاد پیدا میشه ...ایشون فرمودن ما با کف زدن و صدای شغال و سگ و گربه درآوردن مشکلی نداریم ...ولی عزیزان من بحث اینه که هر چیزی جایی داره ...به خدا زشته ...به خدا عیبه تو این مراسم که به اسم امام زمانه بعضی ها صدای سگ و گربه در میارن ...ایشون فرمودن چرا بعضی ها اینقدر شأنشون پائینه ... واقعا"چرا ؟؟؟!!!
راستی اگر شما فهمیدین به ما هم بگین ؟؟؟!!!
نه! امیدی به شما نیست، حقارت، آزاد
هرچه خواهید بگویید جسارت، آزاد
آبروی وطنم یوسف بازار شده ست
ثمن بخس ، فراوان و تجارت ، آزاد
شیختان با همه شیرینی و شهرآشوبی
فتوی فتنه فرستاد : شرارت آزاد
راه بر مشت گره کرده ی مردم بستید
تا به دشمن شود انگشت اشارت، آزاد
حرم از دست حرامی نگرفتیم که باز
پیک و پیغام فرستید که غارت، آزاد
پاکدامن وطنم را به کسی نفروشید
خاصه این فرقه ی از قید طهارت، آزاد
بی وضو زائر این خاک نباید! چه کسی
گفته این قوم نجس را که زیارت ، آزاد؟
الغرض معنی آزادی اگر این باشد
وقت آن است بگوییم اسارت آزاد
گاهی دلم میخواد وقتی بغض میکنم خدا از آسمون بیاد پایین اشکامو پاک کنه دستمو بگیره وبگه:اینجا ادما اذیتت میکنند؟بیا بریم........